اولین آمربه معروف وناهی از منکر خداوند متعال است واولین امر ونهی الهی خطاب به حضرت آدم در بهشت صادرشد که فرمود (قلنا یا آدم اسکن انت وزوجک الجنه وکلا منها حیث شئتما ولاتقربا هذه الشجر فتکونا من الظالمین ،35/بقره )
(وگفتیم ای آدم تو وهمسرت دراین بهشت سکونت گیرید وازهرجای آن که خواستید فراوان وگوارا بخورید وبه این درخت نزدیک نشوید( که اگر نزدیک شوید) از ستمکاران خواهید شد)
وامربه معروف مومنان نیز باید درپرتو امر الهی رخ دهد وشعبه نازله ای از همان امر الهی باشد لذا شیوه وروش هم متناسب و برگرفته از از امر ونهی الهی باید باشد در این آیه نکات وظرافت هایی مربوط به امربه معروف ونهی از منکر دیده می شود که توجه به آنها برای الگوگیری در امر به معروف دارای اهمیت است .
1-امر به معروف مقدم بر نهی از منکر است، ابتدا امربه سکونت در بهشت است وبهره گیری از آن وبعد نهی از نزدیک شدن به درخت ممنوعه ،واین می رساند که فراهم کردن عمل به معروف مقدم بر نهی است واین موضوع خصوصا در امرونهی حکومتی که شعبه ای از امربه معروف است اهمیت بیشتری می یابد ووظیفه اولی حکومت فراهم کردن زمینه عمل به معروف است
2- اطاعت امر الهی همراه حضور دربهشت است وارتکاب نهی الهی وارد شدن در ظلم وخروج از بهشت را به دنبال دارد که در بهشت ظالمان جایی ندارند واین می رساند که امربه معروف وپایبندی به آن در واقع دعوت دائمی به بهشت است
وگرچه در دنیا ما از حضور جسمانی در بهشت محروم هستیم اما با عمل به معروف وامر به معروف حیات باطنی خود ودیگران را بهشتی می سازیم وامربه معروف درواقع بهشتی زمینی را برای مومنان فراهم می آورد .
،همان که حضرت امیر در وصف مومنان حقیقی فرمود (وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى، در دنیا با بدنهایى زندگى مىکنند، که ارواحشان به جهان بالا پیوند خورده است.) ،نهج البلاغه حکمت 497
3-از آیه بر می آید که ریشه معروف و منکر هردو از جنس( اکل وخوردن )است والبته خوردن دارای مراتب است از خوردن جسمی وبا دهان گرفته تا خوراک ذهنی وقلبی وروحی که با چشم وگوش وقلب تحصیل می شود.
ومنشاخیرات وشرور در همین خوردن است لذا در روایات (کسب روزی حلال نه جزء از ده جزء عبادت شناخته شده است )کسب حلال مقدمه خوراک حلال است وخوردنی حلال ریشه همه معروف هاست.
چراکه جسم وجان از همین خوراک نیرو می گیرد وساخته می شود وهمه اعمال به وسیله آن انجام می شود که اگر خیر باشد همه اعمال خیر وبرکت خواهد داشت لذا آمران به معروف وخصوصا حاکمان جامعه دینی که متصدی اصلی امربه معروف هستند .
بیشترین تلاش را باید برای فراهم کردن رزق حلال فراهم کنند که این مساله ممکن نیست مگر با پیش بردن جامعه به سمت تولید واز بین بردن زمیینه های پدید آمدن شغلهای کاذب وحرام ،واصلاح نظام بانکی و حاکم ساختن شایسته سالاری و دوری از انحصار گرایی ورانت بازی
4-ازنهی در آیه که با (لاتقربا) بیان شده این نکته برداشت می شود که در منکرات حتی از نزدیک شدن به گناه ومنکر باید پرهیز کرد واین که خیال کنیم می توان در فضای گناه قرار گرفت وگناه نکرد بیشتر وسوسه شیطانی برای ارتکاب گناه است در واقع انسان در برابر وسوسه ها ضعیف است.
وبهترین راه نزدیک نشدن ودوری از فضای گناه است چراکه در فضا قرار گرفتن همان وانجام گناه همان است لذا در آیه شریفه نفرمود از این درخت نخورید بلکه فرمود نزدیکش نشوید واین که برخی می گویند هنر آن است که در فضای گناه باشیم وگناه نکنیم سخن سستی است.
وبا منطق قران نمی سازد وبنای اولی در تعالیم قرآن این است که خودرا وارد فضاها وزمینه های ارتکاب گناه نکنیم و واقع بینی نسبت به نفس وضعف خود چنین احتیاطی را می طلبد ودراین حوزه هم ناهیان از منکر خصوصا حاکمان باید زمینه های ارتکاب گناه را از بین ببرند واز به وجود آمدن فضاهایی که مردم درآنها به گناه نزدیک هستند جلوگیری کنند .
امروزه مقوله فرهنگ وفرهنگ ساری واولویت واهمیت درجه اول آن واضح تر از آن است که به اثبات واستدلال احتیاج داشته باشد واین که جهان جدید نه باقدرت نظامی وسیاسی بلکه با قدرت فرهنگی اداره می شود امر بدیهی است.
فرهنگی که مهم ترین ابزار آن رسانه های صوتی وتصویری ومکتوب وماهواره واینترنت وتلویزیون است بارسانه مد سازی می شود با رسانه حق باطل وباطل حق جلوه داده می شود با رسانه آداب ورسوم ورفتارهای اجتماعی مدیریت می شود با رسانه سلایق ومذاقها وفکرها تغییرداده می شود.
وخلاصه این رسانه است که بیشرین نقش را در شکل و محتوابخشی به زندگی فردی واجتماعی افراد می دهد والبته دشمنان ما به درستی به نقش مهم رسانه پی برده وبیشترین بهره برداری سیاسی واقتصادی واجتماعی را از آن می به عمل می آورند .
وما درغفلتی نابخشودنی گرفتار هستیم واین غفلت اختصاص به امروز ندارد بلکه دهه هاست که آن چنان که بایسته است به فرهنگ وابزار مهم آن رسانه نپرداخته ایم ،ومصداق بارز آشکار این موضوع شیوه برنامه سازی هادر صداوسیماست.
با آن که امروز به برکت انقلاب اسلامی صداوسیما جزء نهادهای انقلاب محسوب میشود اما کارکردهایی را به دنبال داشته که با رسالت ووظیفه آن هم خوانی ندارد و بعضا تاثیرات منفی در شیوه زندگی وآداب اجتماعی وفردی افراد جامعه به وجود آورده است.ودر مواردی به جای فرهنگ سازی فرهنگ سوزی کرده است .
از ترویج اشرافی گری ورفاه طلبی گرفته تا رواج اختلاط زن ومرد نامحرم تا حذف نامها واسامی اسلامی از سریال ها واخیرا در شیوه محاورات هم گویا بنای نوعی تقدس و معنا زدایی را دنبال می کند.
نگارنده سالها با تاسف به این می اندیشیدم که چگونه است وقتی تیتراژ سریال ها را می بینیم با انبوه اسامی اسلامی مواجه هستیم که دست اندرکار فیلم وبرنامه بوده اند اما در خود سریال اثری از اسامی اسلامی نیست ؟وامروز این مساله گسترده تر شده وعلاوه بر حذف اسامی دینی حذف کلمات وجملات متعالی را نیز شاهد هستیم.
معنویت وخداباوری همواره در زندگی مردم ما جاری بوده است ودر سنت اسلامی ما از معماری گرفته تا شیوه لباس پوشیدن و تا چگونگی احوال پرسی و همه رنگ وبوی خدا ومعنویت وقداست داشته است .
این که دیدار بایکدیگر را با (سلام) آغاز می کنیم با (خداحافظ) پایان می دهیم این که در احوال پرسی با( الحمدلله وبه لطف خدا) جواب داده می شوداین که وقت کار (خدا قوت )گفته میشود و (یاعلی و یا حسین ) گفتن ها که ذکر کودک و بزرگ بوده است
( ماشاء الله وان اشاء الله ) گفتن ورد زبان همه بوده است وبسیاری دیگر از جملات که در مواقع مختلف ادا می شود و با خودبار معنایی والایی را دارند ولی متاسفانه در این سالها رفته رفته استعمال وبه کارگیری چنین جملات مقدس ومتعالی کم شده است .
و جای خودرا به امثال،( فعلا و یا می بینمت) به جای خداحافظ ،(مرسی ) به جای خدا خیرت بده ،(اگر توانستم) به جای ان شاء الله و (به به و فوق العاده است) به جای ماشاء الله داده است این ها البته چند نمونه بودوازاین دست تغییرات فراوان اتفاق افتاده است .
واز جمله عوامل این تغییر وتحولات منفی ومخرب فرهنگی تاثیر پذیری جامعه از سریال ها وبرنامه تلویزیون است که حضور جملات متعالی وموحدانه در آنها کم رنگ گشته ودر دیالوگ های بازیگران کلمات خنثی وبی معنی که درتضاد با فرهنگ مومنانه است جایگزین محاورات معنا گراشده است .
رضاخان در طول حکومت خود چند دستور ویژه استعماررا درایران اجراکرد کشف حجاب ،ممنوع کردن عزاداری برای اهل بیت وسالار شهیدان ،فشار بر روحانیت ومحدود کردن پوشیدن لباس روحانیت ،در بررسی رابطه این سه موضوع اشتراکاتی بین هرسه وجود دارد که قابل تامل است .
هرسه مورد یک علامت ونماد وپرچم هستند لباس روحانیت نماد فقه وعلم اهل بیت، حجاب نماد حیاء ونجابت زن مسلمان ومجلس عزا ی حسینی نماد یاد مظلومیت ودشمنی با ظلم است
و جه دیگر مشترک در این که هرسه به نوعی حافظ ایمان ودین و اصالت جامعه هستند یکی ایمان را دربرابر طغیان شهوت ووسوسه شیطان حفظ می کند و جامعه را از فساد اخلاقی باز می دارد وآن حجاب است دیگری خلوص واصالت وحقیقت دین را از تحریف ودست اندازی وجامعه را ازتن دادن به ذلت درونی وبیرونی حفظ می کند.
وآن یاد ونام سالار شهیدان است که تفسیر سرخ وصریح سنت نبوی است که عدالت را درکنار توحید وعزت را در کنار عبودیت فریاد می کند وسومی دین را از خرافه والتقاط وجامعه را از کید استعمار حفظ می کند
که آن روحانیت اصیل است که با تکیه بر فقاهت جعفری استواری اندیشه وعلم دینی را دوام می بخشد و با مقابله با زورگویی مستبدین وطمع طلبی بیگانگان استقلال و کرامت جامعه را تضمین می کند .
و اشتراک سوم این سه اصل مبغوض مستبدین واستعمارگران ،در هویت بخشی این سه رکن به مردم واجتماع است در زمانه ای که درهجوم فرهنگ مبتذل وحقیقت سوز سرمایه داری غربی نداشتن هویت بومی ودرونی بهترین زمینه را برای بسط وتوسعه این فرهنگ فراهم می نمود
ودر شرایطی که بازوان مدافع هویت انسانی واسلامی ما در حجاب ولباس روحانیت وپرچم عزای سالار شهیدان نماد ونمود ویژه می یافت حذف این نمادها درواقع برای از بین بردن هویت این مردم بود .
تا مردمی درخلا هویت علمی وفرهنگی واجتماعی دست به دامانان جاعلان هویت های قلابی ببرند بنابراین اربابان رضاخان در این طرح ها چند هدف مهم را دنبال می کردند.
از بین بردن هویت مردم ،از میان برداشتن ستون های دینداری وایمان جامعه ، وتخریب استوانه ها واصول اخلاقی جامعه ومهم ترین ویژگی انقلاب امام راحل ،مقابله با این اقدامات دین و مردم سوز پهلوی بوده است.
انقلاب اسلامی در واقع به دنبال احیای هویت اسلامی وانسانی مردم ایران واحیای ار زشها و اخلاق اسلامی واحیای اسلام ناب محمدی وحسینی و اسلام عدالت محور و ظلم ستیز و مخالف سلطه بیگانگان بوده است .
وادامه ورشد روز افزون انقلاب نیز وابستگی به توجه به این ارکان دارد ، که همان بازگشت به هویت حقیقی وهویت یابی اصیل و پیاده کردن اخلاق اسلامی در همه زمینه ها و احیای اسلامی است که توحید آن در عدالت و عبادت خدا درکنار توجه به حقوق مردم قرار می گیرد ،
چند وقتی است که دیدن مکرر چهره برخی هنرپیشه ها درتلویزیون برای بینندگان ملال آورشده است به عنوان نمونه در سه سریال کلاه پهلوی ،میلیاردر ویلدا ، یکی از هنرپیشه ها چهره ثابت هر سه سریال است .
گذشته از ملال آوربودن و یکنواختی حاکم بر این سریال ها که به دور از واقعیات جامعه و غالبا به افراد متمول ودررفاه جامعه مربوط هستند ،این حضور مستمر و ثابت برخی چهره ها حاوی نکاتی است که به برخی اشاره می کنیم .
1-این موضوع نشان دهنده عدم توجه تهیه کننده وکارگردان به کیفیت هنری فیلم هاست طبیعی است وقتی چهره هایی به طور مستمر بخواهند نقش بازی کنند و رشد متورمانه در کمیت داشته باشند کیفیت اثر افت خواهد کرد.
وهنرپیشه وقت وفرصت وتوان لازم را برای ایفای دقیق وهنرمندانه نخواهد داشت و همین موضوع نشان می دهد که در سایر مسائل مربوط به کار نیز گویا همین روحیه حاکم است در کشوری که بیشترین بازیگر در تیپ های مختلف دارد.
و برخی هنرمندان خانه نشینی اجباری را برگزیده اند استفاده مکرر از برخی چهره هانشان می دهد که عوامل تهیه کننده نه به فکر هنر وکیفیت هستند ونه به فکر هنرمندان ودرواقع با توزیع ناعادلانه بودجه های بیت المال هم درحق سایر هنرمندان جفا می کنند وهم کارهای نازل را به آنتن می فرستند .
2- نکته دوم بی توجهی سیم ابه مخاطب را می رساند، در فضای فعلی که مردم از جهات مختلف در فشارهای اقتصادی وغیره هستند و صداوسیما می بایست نقش آرامش بخشی بیشتری در جامعه داشته باشد.
اما متاسفانه با سیاست ها ومدیریت های غلط در زمینه های مختلف به جای کم کردن از دردها و مصائب به گونه ای رفتار می کند که بر دردها می افزاید وبه جای کاستن فشار روانی موجود در جامعه این فشارهارا تشدید می کند.
درشرایطی که بیکاری معضل جامعه است و مرز بیکاران به سه میلیون رسیده است تاثیر روانی چنین بی مدیریتی آن است که جوانان به هر سو که می نگرند حس می کنند که عدالت و ضابطه ای در مدیریت اشتغال وجودندارد از ابوالمشاغل های دولتی گرفته که هروز پست ومقام جدید می گیرند تا بازیگری در سیما ،
3-نکته بعدی بازگشت به روحیه برخی هنرپیشه هادارد که به راحتی به شرافت هنری وفرهنگی خود در این آشفته بازار بی مدیریتی ها ضربه می زنند، خوب است دراین جا از پرویز پرستویی (حاج کاظم آژانس شیشیه ای ) یاد ی کنیم .
که چندی پیش گفته بود پیشنهاد بازی در بیش از بیست فیلمنامه را نپذیرفته است چون سطح کار ومحتوا نازل بوده اند و این که بیکاری را بر پرکاری مبتذل و سطحی ترجیح می دهد ،این در واقع منطق و روش درست یک هنرمند متعهد است .
درادامه بحث امربه معروف به ساحت سوم امربه معروف که امربه معروف عملی است می پردازیم امربه معروف عملی خود به دو قسم امر ونهی زبانی و یدی تقسیم می شود وآن چه وظیفه همه مومنان است امرنهی زبانی است.
وامرونهی همراه اقدام عملی و ظیفه حکومت است و البته در مواردی فرد فرد مومنین هم باید اقدام عملی در امرونهی کنند فرضا اگر فردی قصد ضرب وجرح دیگری را دارد مانع شدن از این عمل واقدام فعلی برای نهی از این منکر وظیفه هر شاهد ماجراست واختصاص به حکومت ندارد.
اما درباره کیفیت امربه معروف ونهی از منکر، نکاتی وجوددارد که باید به آنها توجه نمود وما دراین جا به برخی از این موارد اشاره می کنیم .
1-همان طور که از عنوان امر برمی آید در امر به معروف عملی ، آمریت نهفته است واین فراتر از تبلیغ وتذکر است واز جنس حاکمیت است در واقع امربه معروف اصل حکومت عمومی مومنان بر یکدیگررا مطرح می کند.
وهمان طور که احکام عبادی اسلام اختصاص به زمان و مکان خاص ندارد فرضا نماز را درهر جا می توان به جا آورد، برخلاف ادیان دیگر که عبادات را محصور در کنیسه وکلیسا می کنند ،همین گونه احکام اجتماعی اسلام هم اختصاص به حکومت ندارد.
بلکه حداقل بخشی از آن برعهده وحق همه مومنان است و در هر شرایطی قابل اجراست و یکی از معنای و موارد یکی بودن سیاست ودیانت در اسلام همین است که سیاست ورزی در ذات دین داری نهفته است
وهر مسلمان به حکم اسلام باید دخیل در اجتماع وسیاست باشد واین موضوع اختصاص به فرد یا حزب یا طبقه خاص یا حاکمان ندارد وبازوی اجرایی آن امربه معروف ونهی از منکر است لذا اصل امربه معروف درواقع حق حاکمیت عمومی مومنان را می رساند .
2-در کنار آمریت که ظاهر امر است ایمان مطرح است که گوهر وباطن همه اعمال است لذا امر دراینجا قید و ویژگی مهمی که دارد ایمان است وامر مومنانه با امرهای دیگر تفاوت دارد امر مومنانه اولا توام حکمت است.
همان طور که درباره امر خداوند وصف حکیم آمده است (من کل امر حکیم ) لذا امر ونهی مومن با حکمت همراه است که درعین استحکام مستند به دلیل وعقلانیت است لذا امری جاهلانه نیست همچنین امر مومنانه توام رافت ورحمت ایمانی است وغیراز امرهای مستبدانه وخودخواهانه است.
لذا در روش هم متفاوت از امرهای مستبدانه وفرعونی است وهمان طور که حاکمیت وحکومت دینی وایمانی در روش اجرایی با حاکمیت مستبدانه متفاوت است وبر محور دوستی وعشق وعطوفت ایمانی وولایی است آمریت در امربه معروف هم که از جنس حکومت ومرتبه نازله آن است در روش ومنش متفاوت از آمریت مسنبدانه است.
لذا مومن امربه معروف خودرا با حکمت و معرفت از سویی وبا رحمت وعطوفت از سوی دیگر توام می کند و لذا خشونت و زرگویی بی منطق در امربه معروف جایی ندارد وامربه معروف مومن که از امر وایمان الهی سرچشمه می گیرد آمیخته با معرفت وعلم ورحمت است.
و همان طور که خداوند در قرآن وقتی امر ونهی می کند دلیل آن را بیان می کند و با معرفت به عملی می خواند،( نمونه از بیان حکمت و فلسفه ام رو نهی های الهی در سوره اسراء آمده است (آیات 20تا 40)
مومن هم امر ونهی خود را با آگاهی بخشی ورحمت توام می سازد و موضوع امر ونهی توام با رحمت ومعرفت درهمه موارد امربه معروف ونهی از منکر وخصوصا درجایی که مخاطب جوان ونوجوان است بسیار حائز اهمیت است وچه بسا عدم لحاظ این شرایط نتیجه معکوس دهد .
وانشالله در نوشته بعدی به برخی معارف وحکمت هایی که باتدبر در آیات قران برای آگاهی بخشی می تواند مدنظر قرار گیرند می پردازیم .