از جمله اصطلاحات فرهنگ سیاسی امام خمینی که بر گرفته از قرآن کریم است اصطلاح طاغوت است در فرهنگ ها ومکاتب سیاسی از عنوان استبداد ویا دیکتاتوری استفاده می شود وبه حاکمان زور گو وخود محور مستبد ودیکتاتور می گویند.
که بیشتر ناظربه وجه قدرت است یعنی اگر حکومت وحاکمانی در استفاده از قدرت سیاسی عدالت را رعایت نکند و خودکامگی پیشه سازد مستبد خوانده می شود اما در فرهنگ امام به جای استبداد از اصطلاح قرآنی طاغوت که معنای جامع تری دارد استفاده می شود
واین اصطلاح گرچه مشترکاتی با استبداد و دیکتاتوری دارد اما دارای جامعیتی است که دامنه و سیعتری را در بر می گیرد و در واقع استبداد نسبت به طاغوت مفهوم ناقصی است.
طاغوت از طغیان گرفته شده و به معنای تجاوز ازحد است و طاغی یعنی کسی که از حد تجاوز می کند و طاغوت به آن نوع حکمرانی گفته می شود که تجاوزکار است ،واز آنجا که در فرهنگ قرآنی سیاست و قدرت از ایمان و دین جدا نیست .
وهر مفهوم سیاسی دارای مبانی و لوازم ایمانی نیز هست لذا طاغوت هم در نسبت با خدا معنا می یابد(کلا ان الانسان لیطغی) وهم نسبت به بندگان، (اذهب الی فرعون انه طغی) نسبت با خدا یعنی کسی دربرابر احکام واوامر الهی طغیان ورزد وآنهارا در اعتقاد ویا عمل نادیده بگیرد و در نسبت به بندگان همان عدم رعایت حقوق مردم وتجاوز به حق ایشان است
واین دو طرف طاغوت ارتباط وثیق باهم دارند یعنی فردی که نسبت به حدود الهی طاغی وتجاوز کار است نسبت به حقوق مردم هم طاغی خواهد بود واز سوی دیگر اصلاح وعلاج واقعی طغیان و تجاوز به حقوق مردم هم ریشه در اصلاح نسبت به رعایت حدود الهی دارد .
و تنها با التزام به رعایت حقوق مردم میسر نخواهد شد و البته همین نکته مورد غفلت جامعه شناسان غربی قرار گرفته که خیال می کنند تامین حقوق مردم و نفی استبداد تنها با رعایت حقوق مردم امگان پذیر است .
و نظریات سیاسی خود را معطوف به یک جهت کرده اند و البته در عمل نیز نتوانسته اند استبداد را از میان بردارند و بلکه شکل آن را تغییر داد ه اند و استبداد آشکار و با زور و سرنیزه را تبدیل به استبداد پیچده و پنهان و با ابزار رسانه و فرهنگ کرد ه اند.
واین به خاطر نادیده گرفتن نقش اولی واصلی ایمان در نفی حقیقی استبداد است و در فرهنگ سیاسی حضرت امام که رویکردی مومنانه به مفاهیم سیاسی حاکم است برای ریشه کن کردن حقیقی وجامع استبداد راه حل ارائه می شود.
و بنای آن هم از این جا گذاشته می شود که ابتدا تعریف درست وجامع از استبداد صوزت می گیرد واستبداد دربرابر مردم همراه با استبداد دربرابر احکام وحدود الهی باهم لحاظ می شود واز اصطلاح جامع طاغوت استفاده می شود .
تا هردو صورت را شامل شود وآن گاه که اصل مساله تبیین درست و جامع یافت راه حل جامع و همه جانبه که نفی هردو طرف استبداد را می کند ارائه می گردد .بنابراین تفاوت مهم حکومت وحاکمیت از منظر امام با سایر مکاتب این است که نگاه تک بعدی به استبداد نمی شود و نفی طاغوت که اعم از استبداد است مورد توجه است .
وراه برون رفت از استبداد طرفینی و طاغوت توجه به خدا و احکام و قوانین و حدود او در کنار توجه به مردم و پایبندی به میثاق ها و حقوق مردم قرار می گیرد واین دو جدایی ناپذیر هستند که اختلال به هرکدام اخلال در دیگری را به دنبال دارد .
از جمله مفاهیم وارزش های بلند وپرمعنا وجامعه وانسان سازی که حضرت امام احیاء کرد اصطلاح قرآنی امت بود در مباحث جامعه شناسی غالبا دو اصطلاح مشابه به هم استعمال می شود.
یکی مردم ودوم توده که اولی بیشتر مربوط به مکاتب دموکراسی محور است ودومی مکاتب سوسیالیستی اما حضرت امام که مکتب سیاسی خودرا نه از شرق ونه از غرب می گرفت بلکه متکی بر اسلام عزیز وقرآن کریم بود.
با الهام از فرهنگ قرآن اصطلاح جدیدی را وارد عرصه اجتماع وسیاست نمود وآن کلمه امت بودواین اصطلاح که بار ارزشی خاصی را نیز با خوددارد تفاوت های اساسی با کلمات مشابه چون مردم وتوده دارد.
از جمله این که امت به اجتماع مردمی گفته می شود که بر محور توحید گرد آمده اند لذا در قرآن در کنار امة از وحدت سخن به میان آمده وتعبیر امة واحدة به کاررفته است . بنابراین نیروی مردمی علاوه بر این که با اجتماع وهمراهی باهم قدرت وقوت نو ومضاعفی پیدا می کند .
با اتصال به مبدأ و خداوند متعال وتوحید قدرت خودرا به بی نهایت متصل می کند لذا در امت واحده هم اتحاد مطرح است وهم توحید که این اتصال انسان ها به خداوند علاوه بر قدرت مطلق قداست نیز به اجتماع انسانی می بخشد .چراکه اجتماع انسانی متصل به ملکوت گشته است.
ویژگی دیگر امت این است که در اجرا وعمل حول محور امام تشکیل می یابد وهر امتی با گوهر امام معنا ومفهوم می یابد ولذا در این اندیشه بلند سیاسی در کنار امت، امامت احیاء می شود.
که این نیز لوازم مبارکی با خود دارد ازجمله این که با اتصال جامعه به امام اندیشه وفکر وعلم جامعه نیز متصل به وحی وعلوم لدنی می شود وظن های انسان های معمو لی در پیوند با علم لدنی امامت به ساحت یقین متصل گشته واز جنس یقین می شود.
ودیگر تردید وتزلزل فکری وعملی در این جامعه راه نمی یابد وشک افکنی های شیاطین جن وانس تاثیری در آن نخواهد داشت واختلافات خانمانسوز وبنیان برانداز رخ نخواهد داد
ولازمه دیگر آن بر خورداری از نعمت ولایت است که وقتی جامعه با ولایت گره خورد ولایت معصوم که متصل به ولایت الله است آن وقت دیگر تحت ولایت وقیومیت غیر حق وبیگانه نخواهد رفت وآزادی واستقلال او تضمین خواهد شد
وامروز پاسداشت حقیقی را ه ونام امام عزیز را باید در توجه والتزام به این ارزشهای متعالی دانست وقدر امت واحده ونعمت امامت را دانست وبدانیم که همان طور که حریم امامت وولایت در همه مراتب از ولایت الهی تا ولایت معصوم وتا ولایت فقیه عادل مقدس است
وشکستن آن ها در هر مرتبه ای محرم و ممنوع وگناه کبیره است است حریم امت واحده نیز مقدس است وشکستن وپاره پاره کردن آن با اختلاف افکنی ،گناهی نابخشودنی است ودرواقع بی حرمتی به هریک بی حرمتی ونادیده گرفتن جایگاه دیگری است که امت وامامت وولایت دو روی یک ارزش متعالی هستند ودو ستون یک خیمه می باشند
از جمله موضوعات مهم ومطرح درباب امربه معروف نسبت امربه معروف با آزادی است گرچه بحث آزادی ونسبت آن با شئون ایمان ودین داری ازجمله امربه معروف داری ا بعاد و شاخه های مختلف و گسترده ای است و بحث مبسوطی را می طلبد.
اما دراین نوشته تلاش می شود به این سئوال پاسخ داده شود که آیا امربه معروف آزادی انسان را نفی می کند یا نه؟ و ما معتقدیم که امر به معروف نه تنها منافی آزادی نیست بلکه رشد دهنده وتعالی بخش به آزادی است برای رسیدن به این جواب ابتدا مقدماتی را مطرح می کنیم تا به جواب نهایی برسیم .
نکته اول این که آزادی امری فطری است که هر فردی در درون خود در ک می کند و اصل آن را مطلوب می یابد وگرایش به آن دارد واین خواسته فطری در اسلام که دین انسانی و فطری است محترم و مطلوب وموهبت وخواسته الهی بر شمرده شده است.
علی علیه السلام فرمود( لاتکن عبد غیرک وقد جعلک الله حرا ،بنده دیگری مباش که خداوند تورا آزاد آفریده است . نهج البلاغه نامه 31) و در حدیث دیگر آمده است ( الناس کلهم احرار مردم همه آزاد آفریده شده اند کافی ج 6/ص195)
خداوند مارا آزاد آفریده واین آزادی یک موهبت الهی است که مثل عزت نفس وکرامت وامثال آن دارای ارزش است وبه راحتی قابل سلب نیست ،
اما نکته مهم تعریفی است که ما از انسان ارائه می دهیم که تاثیر مستقیم در شناخت آزادی دارد که از لوازم حیات انسانی است و محدوده ومراتب آن را مشخص می کند وقتی می گوییم آزادی انسانی باید ببینیم از انسان چه تعریفی داریم؟
از نظر اسلام انسان چه درساحت فردی و چه اجتماعی موجودی با ابعاد مختلف روحی وجسمی ودارای نیازهای متعدد بدنی ونفسانی و روحانی است لذا آزادی هم که در نسبت با انسان تعریف می شود دارای ساحت های مختلف می گردد.
از آزادی ظاهری و فیزیکی گرفته تا آزادی عقلانی ونفسانی وروحانی را در بر می گیرد بنابراین وقتی می گوییم آزادی انسان یعنی انسان با همه شئوناتش از شئون مادی ودنیوی گرفته تا شئون معنوی وروحانی را شامل می شود .
پس اسلام آزادی را پاس می دارد اما به آن توسعه وجودی می دهد ومراتب برای آن قائل است طبق مراتب وجود انسانی ومهم این است که وقتی انسان وجود ذو وجوه شد و در مواردی بین برخی ابعاد با دیگری اصطکاک حاصل شد.
و فرضا آزادی نفسانی مخل به آزادی عقلانی بود در این جا برای آن که از طرفی حق آزادی همه ابعاد داده شود و هر بعدی در حد مرتبه وجودیش حظ خودرا از آزادی ببرد و از سوی دیگر آزادی یک بعد از انسان ، آزادی و موجودیت بعد دیگر را به خطر نیاندازد.
محتاج به تقسیم و توزیع آزادی در مراتب و ابعاد مختلف انسان هستیم و برای آن که در این توزیع راه حق را برویم و حق آزادی همه ابعاد را طبق اهمیت آن بعد ،بدهیم محتاج به عدالت و توزیع عادلانه هستیم لذا آزادی پیوند با عدالت پیدا می کند.
بنابراین عدالت معیار و ملاک آزادی قرار می گیرد واین که در اسلام عزیز و قرآن کریم از لفظ حریت وآزادی کمتر استفاده شده و بیشتر تکیه وتکرار قسط و عدل به چشم می خورد از همین روست که آزادی خود زیر مجموعه وشاخه ای از عدالت است.
واگر عدالت همه جانبه و کامل در ساحت فردی واجتماعی تحقق یابد خود به خود آزادی نیز در جای خود خواهد بود وسهم خود را خواهد گرفت
ودر مباحث قبل گفته شد که اساس و محور امر به معروف ونهی از منکر مومنان که شعبه و پرتوی از امر به معروف خداوند متعال و برگرفته از امر ونهی الهی است، عدالت وقسط است ودر واقع امر به معروف یعنی امر به عدالت ونهی از منکر به معنای نهی از ظلم است .
(اِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون ،به راستى خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان مىدهد، و از فحشا و منکر و ستمگرى نهى مىکند. شما را اندرز مىدهد تا متذکّر شوید، نحل /90)
بنابراین فعلا به طور اجمال به این پاسخ می رسیم که چون گوهر و روح امر به معروف ونهی از منکر عدل است لذا امر به معروف تضادی با آزادی ندارد بلکه آن را سامان دهی و دارای جهت می کند وانشا الله در بحث بعدی به تفصیل و توضیح این پاسخ اجمالی می پردازیم .
اى خداوندى که رحمت مىآورى بر آن کس که بندگان تو بر او رحمت نمىآورند .
اى خداوندى که مىپذیرى آن را که رانده هر شهر و دیار است.
اى خداوندى که نزدیک مىشوى به هر کس که به تو نزدیک گردد.
اى خداوندى که به نزد خود فرا مىخوانى آن کس را که از تو روى گردانیده است.
اى خداوندى که نعمت خود دگر گون نکنى و در کیفر گنهکاران شتاب نورزى.
اى خداوندى که نهال نیکى را مىپرورى تا به ثمر نشیند و از گناهان عفو مىکنى تا یکسره از میان بروند.
اى خداوند، خوان نعمتت براى آنان که نافرمانیت کنند گسترده است. و بردباریت در حق آنان که با تو خصومت ورزند مهیاست. نیکى در حق
بدان ،شیوه توست
حجت تو پاى بر جا است و بطلان ناپذیر و سلطه تو ثابت است و بىزوال. پس واى بر کسى که از تو رخ برتافته است
بار خدایا، تو حجتهاى خود، در پى یکدیگر و به یارى یکدیگر اقامه کردهاى و دلیلهاى خود از دیر باز آشکار ساختهاى و پیش از این مردم را از
عذاب خود بیم دادهاى و از روى تلطف ترغیب کردهاى
اى خداوند، حجت تو فراتر از آن است که همهاش به وصف گنجد و مجد و بزرگیت برتر از آن است که کس به کنه آن رسد و نعمتت بیشتر از آن
است که در شمار آید و احسانت افزونتر از آن است که کمترین آن را شکر توان گفت.
پس بر محمد و خاندانش درود بفرست
و زمزمه مناجات مرا بشنو و دعاى مرا اجابت کن و امروز مرا با نومیدى من به پایان مرسان و در برابر خواستههایم دست رد به سینه من مزن.
* ترجمه فرازهایی از دعای چهل وششم از صحیفه سجادیه در روز جمعه
دکتر حبیبی از مردان بی ادعا وپرکار روزگارواز رجال اندیشمند و فرهیخته و با اخلاق سیاست بود که سیاست را توام با اخلاق واندیشه می شناخت ومی خواست او کارهای مبارزانی خودرا با انجمن های اسلامی دانشجویان خارج کشور شروع کرد .
وبا پرواز انقلاب به وطن بازگشت واولین مسئولیت را با حکم امام با عضویت در شورای انقلاب فرهنگی گرفت و از آنجا که تحصیل کرده حقوق بود نقش موثری در تدوین پیش نویس قانون اساسی داشت بعد ها مسئولیت ها دیگری نیز به عهده داشت .
که مهم ترین آن معاون اولی ریس جمهور در دولت سازندگی ودوره اول دولت اصلاحات بود در کنار سیاست از فرهنگ وتحقیق غافل نبود چندین کتاب ومقاله معتبر علمی از خود به یاد گار گذاشت .
معروف است که سخنرانی های رسمی او هم در حد یک مقاله علمی حاوی مطالب تحقیقی بود ه است در عین داشتن صلاحیت های سیاسی وعلمی بالا اهل جنجال آفرینی نبود وبی ادا وادعا منشا کارهای پر وخیر وبرکت فراوان شد.
دکتر حبیبی الگوی موفق وصادق هم به عنوان رجل سیاسی وهم به عنوان فرد آشنا به علوم زمان بود که سیاست را با اخلاق وعلم وپیشرفت را با ایمان می خواست ومی جست با آنکه در غرب تحصیل کرده بود.
اما مرعوب آن سرزمین وفرهنگش نبود در جایی گفته بود (به این مضمون ) که به برکت انقلاب از فضای آلوده غرب وارد فضای پاک مومنانه شدیم ، اودرسیاست ورزی هم روشی معتدل ومنطقی وشخصیتی آرام ومتین داشت .
و به دنیا و تعلقاتش دل نبسته بود به یاد دارم سال ها پیش زمانی که هنوز مسئولیت رسمی داشت در جواب خبرنگاری که از آرزوهایش پرسید گفت دوست دارم خدا مرا بیامرزد وببرد .
وامروز ما شخصیتی از نسل دکتر چمران و شهید رجایی را ازدست داده ایم انسان های بلند نظر وبلند همت وفرهیختگان مومن ومتقی ومجاهد و وارسته که نه دنیا نه علم نه سیاست و قدرت هیچ کدام نتوانست مفتونشان کند .
و در زندگی و سیاست ورزی هیچگاه از مدار اخلاق بیرون نرفتند واعمال پاک وخالص وشخصیت متعالی خود را در بازار ریاء وادا وادعا معامله نکردند( رجال لاتلهیهم تجاره ولابیع عن ذکر الله )مردانی که بر عهد ازلی خود با خالق تا آخر استوار ماندند .
وبا صداقت و پاکدامنی به پیشگاه الهی رفتند (رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه) و روسفید پروردگارشان را ملاقات نمودند( طوبی لهم وحسن ماب )
و وقتی از دست دادن چنین شخصیت هایی سخت تر می شود که ببینیم در جامعه وسیاست ما اخلاق هروز غریب تر از دیروز است و ادا وادعا جای عهد والتزام وعمل را گرفته وتثبیت خود به هر قیمتی ونفی دیگران به هرروشی عادت ومرام گشته است .