امروز در راهپیمایی با شکوه مردم قم در حین سخنرانی آقای لاریجانی عده ای با دادن شعار و حرکات زشت سخنرانی ایشان را ناتمام گذاشتند واین موضوع ازجهات مختلف قابل تامل است
1-امروز یک جشن ملی اسلامی ومتعلق به اصل نظام و رهبری ومردم بود وقطعا کسانی که به هربهانه ودلیل این شادی وشور را در کام مردم تلخ می کنند از مردم و رهبری نیستند وخدمتگزاران بی مزد دشمنان انقلاب اسلامی هستند.
کسانی که جشن اتحاد و یکرنگی و همدلی را به میتینگ جناحی و باندی تبدیل می کنند خط تفرقه و نفاق را ترویج و تحکیم می کنند و لذادر شعارهایشان هم صادق نیستند شعار بصیرت می دهند.
اما خلاف توصیه و فرمان ولایت عمل می کنند، در تقبیح وحدت شکنی تظاهر سازی می کنند اما خود عین تفرقه و تمرد و وحدت شکنی هستند.
2-این ماجرا به بهانه اتفاقات هفته گذشته مجلس رخ داد اتفاقی که شروع کننده آن رییس جمهور بود ونقش اصلی واولی را ایشان در بلوا فکنی داشت با این حال سخنرانی احمدی نژاد بدون حاشیه پایان یافت .
وهمین تفاوت در شیوه برگزاری دوسخنرانی (که در یکی سخنرانی که بیشترین نقش را نیز در فتنه انگیزی اخیر داشته بدون کمترین مزاحمت صحبت می کند و در دیگری سخنرانی که در واقعه مجلس بیشتر از خود وقانون دفاع کرده والبته شاید بی تقصیر هم نبوده باهیاهو وهتاکی عده ای بهم می خورد ،)
دلیل دیگری بر بد اخلاقی وبی منطقی طرفداران جریان انحرافی است که فقط در پی بلوا وآشوب افکنی هستند وتفاوت نمی کند در مجلس باشد یا خیابان ویا امکان و اجتماعات مقدس
3-و تاسف بیشتر ازآن است که ظهورو بروز این تفرقه افکنی واخلاق سوزی وحرمت شکنی در جشن اتحاد و شهر قم که شهر علم ولایت و ایمان و مهد انقلاب اسلامی است چهره مقدس این شهر را را تخریب می کند.
مضافا این که حریم ملکوتی کریمه اهل بیت نیز به دست اوباشان عرصه سیاست شکسته شد و این گناه وجرم و زشتی عمل عمله های آگاه و نا آگاه جریان انحرافی را بیشتر می کند .
در نوشته ای به اجمال درباره نسبت امربه معروف وآزادی مطالبی بیان شد و گفتیم که امربه معروف منافی آزادی نیست بلکه رشد دهنده آزادی حقیقی است دراین نوشته قدری تفصیلی وجزیی تر این رابطه رادر قالب چند نکته مورد بررسی قرار می دهیم
1-همان طور که قبلا اشاره شد امربه معروف درواقع امربه عدالت است واز سوی دیگر آزادی از زیر مجموعه های عدالت است درواقع گرچه انسان فطرتا وعقلا عدالت جو ست اما در شناخت خود عدالت عقل به تنهایی کافی نیست.
و درکنار عقل محتاج منبع وحیانی هستیم دلیل آن هم این است که عدالت به معنای این است که هر پدیده در جای خود قرار گیرد ودانستن این که جای حقیقی اشیاء وافراد واعمال کجاست ؟بدون تکیه بر خالق اشیاء وافراد ممکن نیست .
درواقع خدای جهان وپدیده ها باید خط مشی تعیین کند که جای هر چیزی کجاست وعقل بر اساس آن خط مشی عمل کند والا عقل محدود باشناخت ناقص قادر به تشخیص درست وکامل نیست
بنابراین آزادی هم که زیر مجموعه عدل است برای این که جایگاهش شناخته شود باید از دین و منبع وحیانی استمداد کرد و در امربه معروف که متکی بر ایمان ومنبع وحیانی است درواقع تلاش می شود اولا انسان و لوازم حیات او از جمله آزادی از نگاه دین شناخته شود .
و ثانیا این شناخت مورد عمل قرار گیرد و لذا بدون درنظر داشتن دین ومنبع وحیانی نه آزادی ونه هیچ ارزش دیگر انسانی به درستی شناخته نمی شود وچه بسا تکیه صوری وشعاری بر ارزش ها درعمل نتیجه معکوس دهد.
وبه ضد خود تبدیل شود چنانکه دردنیای جدید می بینیم بی اعتنایی به منبع وحی باعث شده که شعار آزادی درجهت نفی آزادی های حقیقی از جمله آزادی در ایمان آزادی در انتخاب حیات انسانی قرار گیرد.
وبیشتر درخدمت آزادی حیوانی مصروف گردد وامربه معروف به عنوان قوه اجرایی دین و وحی درواقع آزادی را از انحراف به حیوانیت باز می دارد وآن را درخدمت اهداف متعالی وانسانی قرار می دهد .
2- همه ارزشهای انسانی مثل آزادی ، کرامت ، عدالت ، عزت وامثال آن در صورتی معنا ی خود را می یابد که برای انسان باشد وانسانی درجهان وجود داشته باشد واگر اصلا انسانی نبود ویا انسان تغییر وجودی داد و فقط در ظاهر شکل آدمیزاد داشت .
و باطنش حیوانیت بود اجرای هیچکدام از اصول و ارزشهای ذکر شده نه ممکن و نه مفید خواهد بود و این به این دلیل است که انسان باطن خود را باعمل وایمان می سازد و لزوما باطن او هم انسانی نیست بلکه به شرط ایمان وعمل صالح باطنش انسانی خواهد ماند .
ولذا باید ابتدا حیات انسانی انسان تضمین شود بعد سراغ اجرای ارزشهای فوق رفت واین زمانی است که انسان با ایمان و دین پیوند برقرار کند وامر به معروف که تجلی عینی واجتماعی ایمان است.
درواقع تضمین کننده حیات انسانی وجلوگیری کننده از مسخ ونسخ انسان است اگر امر به معروف نباشد انسان یا دربند شهوت می افتد و باطنش حیوانی چرنده است یا گرفتار غضب می شود و باطنش حیوانی درنده است.
بنابراین امربه معروف زمینه ساز اجرای سایر ارزشهای انسانی از جمله آزادی است آزادی که برای انسان است وانسانی که در پرتو ایمان وامربه معروف انسان می ماند
3- امربه معروف مثل بسیاری از ارزشهای اسلامی وانسانی طرفینی است فرضا هم حق حکومت است که مردم را امربه معروف کند و هم حق مردم و همین طرفینی بودن باعث می شود که مردم هم حق نظارت واعمال نظر بر حاکمان داشته باشند.
وهمین موید آزادی های مشروع اجتماعی وآزادی ابراز عقیده ونقد ونظر مشفقانه نسبت به جامعه وسیاست وسیاسیون است بنابراین از این نظر هم اصل مهم وحیاتی امربه معروف تایید کننده ورشد دهنده آزادی است .
4- از آنجا که امربه معروف ریشه ای دینی و قدسی دارد دارای شرایط و آداب اخلاقی و اسلامی وا نسانی است وهمین باعث می شود تفاوت مهمی بین امربه معروف دینی با نقد واعتراض های دموکرات مدار باشد.
چراکه در امربه معروف دینی اخلاق نقش اول واساسی دارد لذا امربه معروف دینی، آزادی بیان توأم با اخلاق را توصیه و ترویج می کند و از آزادی های مخرب که در جوامع غیر دینی رایج است جلوگیری می کند و همین باعث می شود که سلامت و قداست آزادی حفظ شود ونتایج منفی واخلاق سوز برای جامعه به بار نیاورد.
22بهمن به فرموده امام یوم الله است و یوم الله یعنی روزی که به برکت اتصال ویژه به مبدأ هستی فراتر از زمین وزمان می رود روزی که گذشته و حال و آینده مامی گردد وروزی که دیروز وامروز وفردای ما را معنا می کند.
که هم تاریخ و هویت ملت ما هم آرمان و آینده و امید امت ما و هم تجلی شخصیت و شاخصه جامعه امروز ماست یوم الله یعنی روزهای دیگر ما از 22بهمن نیرو وبرکت ورحمت می گیرند یعنی حیات جدید ما از این جا آغاز می شود وتا ابد در اتصال به این روز قرار وبقا می یابد.
یوم الله یعنی ظهور و تجلی قدرت وغیرت و رحمت و عدالت خداوند ظهوری که در قالب وکالبد امت واحده متجلی ومنجلی شد یوم الله یعنی روزی که مردم ایران با اتصال به معدن لایزال قدرت الهی هویتی نو یافت.
و لایق شد که امت واقعی محمد(ص) ومهدی (عج) در آخرالزمان شود والگو وامام مردمان دیگر باشد در چگونگی یافتن حیات جدید و اسوه و آموزگار جوامع باشد در نشان دادن راه رشد اجتماعی و معنوی و مرشد ملت ها باشد در ارائه روش تبدیل تفرقه ها به وحدت و تبدیل دسته و گروه وحزب و مردم به امت واحده
و22بهمن روز شناختن و شناساندن شیوه سلوک سیاسی اجتماعی انسان مومن و موحد در عصر معاصر است روز رستاخیز عظیم ملت مهدوی وامت محمدی، 22بهمن فردای ما و نما ونمودی از آینده ما نیز هست.
از آینده ای که در آن جان جهان تجلی می کند وانسان وجامعه نه بر فردیت فرعونی که بر جمعیت واجتماع واتحاد انسانی وایمانی والهی برقرار می شود و22 بهمن که روز ظهور امت است روز تجلی امامت نیز هست.
چراکه امت بی امام بی معنی است و 22بهمن فریادگر وعده حتمی الهی در حاکمیت وامامت صالحان بر زمین وبشارتگر صادق وصائب آیات قرآن کریم است .
(ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم وارثین )
رِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاکَ وَ حِلْمُکَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاکَ عَادَتُکَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ
اى خداوند، خوان نعمتت براى آنان که نافرمانیت کنند گسترده است. و بردباریت در حق آنان که با تو خصومت ورزند مهیاست.
نیکى در حق بدان شیوه توست
وَ سُنَّتُکَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ حَتَّى لَقَدْ غَرَّتْهُمْ أَنَاتُکَ عَنِ الرُّجُوعِ وَ صَدَّهُمْ إِمْهَالُکَ عَنِ النُّزُوعِ
و شفقت بر متجاوزان سنت تو. آن سان که درنگ کردن تو در مؤاخذت، ایشان را فریفته است که توبه نکنند و مهلت دادن تو آنان
را از گرایش به تو باز داشته است.
وَ إِنَّمَا تَأَنَّیْتَ بِهِمْ لِیَفِیئُوا إِلَى أَمْرِکَ وَ أَمْهَلْتَهُمْ ثِقَةً بِدَوَامِ مُلْکِکَ
و حال آنکه در کیفر آنان درنگ کردهاى تا مگر به فرمان تو سر نهند، و آن را که مهلت عنایت کردهاى از آن روست که به دوام
ملک خود اعتماد دارى.
فَمَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ السَّعَادَةِ خَتَمْتَ لَهُ بِهَا وَ مَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الشَّقَاوَةِ خَذَلْتَهُ لَهَا
پس هر کس که سزاوار سعادت باشد روزگارش به سعادت پایان یابد و هر که سزاوار شقاوت بود به شقاوتش خوار خواهى
ساخت.
کُلُّهُمْ صَائِرُونَ إِلَى حُکْمِکَ وَ أَمُورُهُمْ آئِلَةٌ إِلَى أَمْرِکَ لَمْ یَهِنْ عَلَى طُولِ مُدَّتِهِمْ سُلْطَانُکَ وَ لَمْ یَدْحَضْ لِتَرْکِ مُعَاجَلَتِهِمْ بُرْهَانُکَ
همه بر مقتضاى حکم تو شوند هر چه شوند و بازگشت امورشان به توست. هر چند زمان سرکشیشان به دراز کشد از سلطه
تو فرو نخواهد کاست و چون در بازخواستشان شتاب نکنى ،حجت تو باطل نگردد.
لَمْ تَکُنْ أَنَاتُکَ عَجْزاً وَ لاَ إِمْهَالُکَ وَهْناً وَ لاَ إِمْسَاکُکَ غَفْلَةً وَ لاَ انْتِظَارُکَ مُدَارَاةً بَلْ لِتَکُونَ حُجَّتُکَ أَبْلَغَ وَ کَرَمُکَ أَکْمَلَ
نه درنگ ورزیدنت از روى ناتوانى بوده است و نه مهلت دادنت نشانه سستى. اگر از مؤاخذت دست باز داشتهاى، نه از روى
غفلت بوده و اگر حکم خود به تعویق افکندهاى، نه از روى مدارا. بلکه تا حجتت رساتر افتد و کرمت کاملتر گردد
وَ إِحْسَانُکَ أَوْفَى وَ نِعْمَتُکَ أَتَمَّ کُلُّ ذَلِکَ کَانَ وَ لَمْ تَزَلْ وَ هُوَ کَائِنٌ وَ لاَ تَزَالُ
و احسانت وافىتر و نعمتت تمامتر نمایان شود. همه اینها بوده است و همواره هست و خواهد بود.
وَ قَدْ قَصَّرَ بِیَ السُّکُوتُ عَنْ تَحْمِیدِکَ وَ فَهَّهَنِیَ الْإِمْسَاکُ عَنْ تَمْجِیدِکَ وَ قُصَارَایَ الْإِقْرَارُ بِالْحُسُورِ لاَ رَغْبَةً - یَا إِلَهِی - بَلْ عَجْزاً
بار خدایا، خاموشى مىگزینم، که از ستایشگریت ناتوانم و زبان بر مىبندم، که از تمجید و تکریمت عاجزم. اى خداى من،
نهایت کوشش من اعتراف به درماندگى من است، نه آنکه نخواهم، که نمىتوانم.
* فرازی از دعای چهل و شش صحیفه سجادیه در روزجمعه
درچند سال گذشته شاهد بروز و ظهور بی اخلاقی و بد اخلاقی درسیاست وخصوصا از جانب دولتیان بوده ایم که اوج آن را در مجلس در روز استیضاح وزیر کار شاهد بودیم واین رفتارهای هنجارشکن واخلاق ودین سوز معلول علل مختلفی است.
ورفتارهای دوراز شان برخی مسئولین زمینه ها وریشه هایی در گذشته دارد وبازشناسی وضعیت امروز می طلبد که علل وعوامل آن ریشه یابی شود وببینیم چه عواملی باعث شده که امروز به این جا برسیم دراین نوشته سعی می کنیم به برخی موارد به اجمال بپردازیم
1-مهم ترین عامل بازگشت به عدم اصلاح نفسانی واخلاقی خودمان دارد گرچه می گوییم که اصلاح خودبر اصلاح دیگران وجامعه مقدم است امابه این عمل نمی کنیم امام امت قبل از این که به اصلاح جامعه و مبارزه با شاه اقدام کند عمری را درمجاهدت با نفس وتهذیب اخلاقی گذراند.
وتا آخر عمرهم مراقبت دائم برخودداشت اما متاسفانه بعداز انقلاب جوی پیش آمد که غالب سیاسیون به فکر اصلاح بیرونی بودند و از درون غافل گشتند و همین غفلت زمینه ساز دوری از اخلاق ومعنویت دربین خواص و عوام شد .
2- عامل دوم بازگشت به غلبه تفکر مارکسیتی هدف وسیله را توجیه می کند، دربین برخی سیاسیون دارد ، از جمله انحرافات فکری که در کشورما از قبل از انقلاب شکل گرفت همین تز باطل بود و سردمداران این فکر در جامعه ما مجاهدین خلق بودند
وگرچه متفکرانی چون شهید مطهری با قلم وبیان واستدلال به مقابله با این انحراف پرداختند اما لایه های پنهان این تفکر باقی ماند وکم کم در برخی افراد و جریانات انقلابی نیز نفوذ کرد این تز می گوید که برای رسیدن به هدف مقدس فرضا عدالت می توان از راه نامقدس وحتی غیر مشروع رفت.
لذا ،دروغ ،ترور شخصیت و حتی ترور فیزیکی در مواردی مجاز است و متاسفانه برخی با استناد به برخی متون مشکوک و ضعیف و مبهم تاریخی و دینی مویداتی هم فراهم کردند و با زبان دین این موضوع را توجیه و ترویج نمودند .
واین موضوع باعث شد که اصالت اخلاق از بین برود و تالی فاسدهایی را که امروز شاهد آن هستیم را به دنبال آورد .
3-سومین عامل بازگشت به نداشتن بصیرت و شناخت لازم در باره افراد وجریان ها چه ازجانب خواص وچه عوام دارد ،جریانی که امروز درکشور به بی اخلاقی مشهور شده بر آمده از همین جامعه و خصوصا نیرو وتوان گرفته از جانب متدینان است.
واین درحالی است که امروز متدینین و ارزش گراها بیشترین خون دل را از دست این جریان می خورند و از اوضاع فعلی ناراحت هستند و اما چرا متدینانی که بی اخلاقی را نمی پسندند و به آن معتقد نیستند خود ناخواسته بانی وباعث قدرت گرفتن جریان ضد اخلاق گشته اند ؟
واین سئوال مهمی است و جوابی مبسوط می طلبد ولی دریک نگاه اجمالی از جمله پاسخ های که به این پرسش می توان داد این است که گرچه مفهوم اخلاق و دیانت برای افراد ارزش گرا، ملاک در انتخاب بوده است
اما در تشخیص مصداق به خطا رفته اند که خود این خطا معلول ظاهر بینی و ظاهر گرایی بوده است و این هم خود بازگشت به عدم توجه به معیارهای درست و منطقی در شناخت افراد دارد
متاسفانه معیارهای ما درانتخاب افراد بیشتر بر ظواهر واداها وادعا ها متکی است تا حقایق و واقعیت های شخصیتی، البته شاید این موضوع مطرح شود که شناخت باطن افراد زمان می برد و در ابتدا ی انتخاب فرصت لازم برای این شناخت نیست و ما مجبور هستیم که به ظواهر عمل کنیم و طبق آن انتخاب وعمل کنیم .
اما درجواب باید گفت این عذر موجه نیست چراکه حداقل دو معیار مهم در دست ما برای شناخت درهمان ابتدای کار وجود دارد اول سابقه افراد و ملاحظه و بررسی این که مدعی ومدعیان چقدر امتحان پس داده اند ؟
و در مواقع خطر ودر هنگامه های سخت کجا بوده اند ؟وچگونه عمل کرده اند ؟و دوم این که در همان ایام کوتاه تبلیغات انتخاباتی چه میزان به اخلاق پایبند بوده اند ؟
وبه نظر می رسد این ها موضوعات روشنی بود که اندک تامل و توجهی به این معیارها می توانست جامعه ما خصوصا قشر متدین را در شناخت افراد یاری دهد و از خطا ی درانتخاب بازدارد .