سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امسال کتابی در اینترنت منتشر شد با نام (در مسیر پیامبری )ودر آن این ادعا مطرح  شد که پیامبران از ناحیه خداوند نبوده اند قبلا دکتر سروش ابتدا گفت وحی یک تجربه شبه الهام شاعرانه است سپس وحی را  نوعی خواب دانست و البته برای هیچکدام از ادعاهایش برهان قابل اعتناء نیاورد بلکه در عمل  و در استناداتی که در نظرات اخیر خود در دفاع از اسلام قدرت آورد نشان داد که خود نیز ادعاهای قبلش را قبول ندارد .

 اما خانم وسمقی نویسنده کتاب مذکور پارا فراتر گذاشته و اصل پیامبری را نفی نموده اند و البته ایشان هم  دلیل برهانی ذکر نکرده اند وبه تعبیر منطقی صرفا استبعاد ورزیده اند و حس خودرا دراین که بعید است چنین امری رخ داده باشد مطرح نموده اند و به خاطر نرسیدن به جواب سئوالات خود در باره پیامبری اصل آن را انکار نموده اند.

 این امربیش از هر چیز بازگشت به نشناختن گوهر وحی دارد ما اگر در شناخت وحی دچار قیاس بشویم یا باید وحی را در حد تجربه شعری وبعد خواب تنزل دهیم یا اصل آن را انکار کنیم وحی در بعد معرفتی در قالب هیچ کدام از راه های معرفت مرسوم بشری از هنر تا عرفان تا فلسفه وعلم جای نمی گیرد و تلاش برای این همسان سازی در بیراهه ره پیمودن است کسانی که بیشتر نگاه معرفتی دارند و می کوشند وحی را در یکی از قالب های مذکور درآوردند سر از رویای رسولانه در می آورند.

 

  وحی از جهت نگاه هویتی نیز در قالب هویت بخش های مرسوم بشری قرار نمی گیرد و نمی توان وحی را فرضا زنانه یا مردانه دید یا   مکان وحی را دلیل محدودیت گوهر آن دانست  این که خانم وسمقی  پرسیده اند  که چرا وحی بر زنان نازل نشده است؟ یا چرا پیامبر ان از خاورمیانه بوده اند نه ازجاهای دیگر؟ ونتیجه گرفته اند پس اساسا وحی از جانب خدانسیت چون خدای پیامبران باید برای همه باشد وبا همه نسبت دادشته باشد ،توجه نکرده اند  همان طور که وحی در جنبه معرفتی وحی است نه الهام نه فکر نه مهارت در بعد هویتی نیز وحی نه مردانه است نه زنانه ونه شرقی ونه غربی 


 اگر پیامبران همه مرد بوده   اند بازگشت به بعد رسالت دارد نه نبوت پیامبران دو ساحت دارند بعد دریافت وحی و ارتباط گیری با غیب و بعد ابلاغ وحی ومرتبط ساختن مردم با غیب  در بعد اول زنانی مثل مریم و مادر موسی و حضرت فاطمه  (س)مخاطب وحی بوده اند که نشان می دهد زنان نیز  قابلیت دریافت وحی را دارند اما چون در پیامبران بعد دوم نیز هست و بناست وحی را به مردم برسانند و دراین زمینه با دشمنان درگیر خواهند شد این جاست که مردان برای پیامبری برگزیده می شوند.


همان گونه که پیامبران از میان افراد ساده مثل چوپان و مکتب نرفته  انتخاب می شوند تا پیامبر باپیش فرض های علمی و فلسفی در دریافت وحی تصرف نکند

همچنین آنچه مهم است پیام پیامبران است که آیا پیامی جهان شمول وانسانی دارد یا نه ؟با تامل در قرآن که عصاره دعوت همه انبیاء الهی در آن جمع شده است می بینیم مشحون از پیام های جهانی وانسانی و غیر مقید به زمان ومکان است کرامت بخشیدن به انسان از آن جهت که انسان است،(اسرا/70) رسمیت دادن به همه اقوام و ملل وملاک ارزش وبرتری را تنها تقوا شمردن و تنوع قومیت ونژاد را برای شناخت هم دانستن (حجرات /13) و آیات بسیار دیگر نشان از جهانی بودن دعوت پیامبران الهی دارد

 

 ازطرف دیگر اگر پیامبران  بزرگ الهی همگی از حوزه خاورمیانه بوده اند از این جهت  است که خاورمیانه بین شرق و غرب قرار دارد ومستعد در پرورش افراد وجوامع معتدل و مرکب از عقل وعشق  است  قرآن نیز به این نکته در تبیین جایگاه درخت نبوت و وحی  اشاره می کند که نه شرقی است ونه غربی(نور/35)  همان طور که در بعد معرفتی پیامبر غیر فیلسوف،ظرفیت و استعداد دریافت وحی را دارد و اگر قبلا فلسفه خوانده باشد یادر علمی متبحر باشد پیش فرض های علمی و فلسفی حجاب از دریافت وحی خالص می گردد در مکان نیز پرورش پیامبران  وجاگیر شدن پیامشان در منطقه ای که بین شرق و غرب است مستعد اعتدال توحیدی است


 تاریخ نیز گواهی می دهد که غرب دور  وشرق  دور اغلب از مسیر اعتدال به دور بوده اند یکی افراط در عقل ودیگری افراط در دل داشته است . غرب دور غلو در واقعیت و شرق  دور غلو در حقیقت داشته غرب با برجسته کردن واقعیت و آنچه که هست، حقایق را نادیده گرفته و شرق با غلو در ایده ها  وآنچه باید باشد، واقعیات را خوب ندیده است لذا در غرب فلسفه های خشک پدید آمد ودر شرق عرفان های شل حتی در مکاتب معاصر نیز ایده گرایی مارکسیستی در شرق بیشتر طرفدار یافت و واقع گرایی لیبرالیسم در غرب


  همچنین مخاطب اصلی وحی پیامبر ان فطرت مردم است و مردمان خاورمیانه که کمتر تحت حاکمیت امپراطوری های غربی و شرقی بوده اند،  فطرت خودرا بیشتر حفظ نموده بودند لذا  مخاطب اولی وحی پیامبران قرار گرفتند تا این درخت در آنجا پا گیرد و بار دهد و ثمراتش به شرق و غرب رود .






تاریخ : سه شنبه 100/12/10 | 3:28 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

ازجمله اصطلاحاتی که قرآن  در بیان وروایت برخی از فریب ها به کار برده است اصطلاح  مکر است واز آنجا که قرآن علاوه بر توجه به معنای لغو ی در به کار گیری کلمات مفهوم سازی (معنا بخشی جدید  به اصطلاحات)نیز دارد ؛  لذا مراد قرآن از مکر هر نوع فریبی نیست بلکه با توجه به موارد کاریرد مکر در قرآن به خصوص در داستان حضرت یوسف که از مکر زنان در قبال کار زلیخا می گوید و مکر ورزی مخالفان پیامبر ان الهی که به ایشان القابی مثل ساحر و مجنون می دادند به معنای دقیق تر از اصطلاح  مکر رسید.

 

 و آن معنایی که از مکر در قرآن  با توجه به موارد کاربرد آن  فهمیده می شود عنوان جعلی  دادن به  یک حادثه به دلخواه وتوام فریب  وبرای تحقیر حریف ورقیب و تعظیم و تقدیس  خود است که این عنوان دادن ها مبتنی بر نوعی فریب تفسیری از وقایع است.  واز انجا که قرآن تبیان کل شی است از این نکته روشنگر  قرآنی می توان درفهم مسائل و موضوعات زیست فردی وجمعی مدد گرفت که از جمله آنها در فهم عملکرد ها در عرصه سیاسی است که به نظر می رسد مکر عنوانی  و تفسیری امری است که در دنیای سیاست متداول است.

 

سیاست ورزان خیلی از مواقع به جای توجه به وقایع و گزارش صادقانه آن  به تحلیل و تفسیرهای دلخواه وشوکت افزا برای خود ودر تحقیر رقیب می پردازند وبه جای آن که واقعیت  را بگویند برای آن معادل سازی می کنند و با عناوین خود ساخته  وارونه جلوه اش می دهند و گمان می برند با پوشاندن واقعیات و عنوان دلخواه دادن  اهداف خودرا پیش می برند  در حالی که این نوع  مکر قبل از هرچیز به خود عامل مکر باز می گردد  واین مکر ورزی باعث می شود همواره در حجاب بین خود و  واقعیات اجتماعی  سیاسی بمانند و راه حل درستی برای وقایع نیابند .

واین البته سنت الهی در بازتاب مکر به خود ماکر  است که مکر ورزی ها در  سنت الهی انعکاسش ،باز گرداندن مکر به اهل مکر است (فاطر ،43)که یعنی مکروزی  در عنوان قلابی  دادن نوعی  خود فریبی را در میان ارائه کننده گان چنین مکر ها وعنوان دادن ها را به دنبال دارد و باعث تداوم سیاست های نادرست  خواهد شد.

 

 این روزها در عالم سیاست از این عنوان های  جعلی کم نمی بینیم که هرکدام به دلیلی به کار می رود  فرضا  به جای محدودیت و مسدودیت گفته می شود صیانت به جای حمله  تجاوز گرانه روسیه گفته می شود عملیات ویژه روسیه و.... راه اصلاح  دست کشیدن از این  مکر ورزی های ذهنی و زبانی و رو آوردن به صداقت است.

مطالب مارا در کانال ذیل دنبال نمایید 

https://t.me/maref14






تاریخ : جمعه 100/12/6 | 4:45 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

در خبرها به نقل از ‌‌‌‌‌مدیر یکی از موسسات خیریه آمده بود که ترک خانه از جانب مردان زیاد شده و این روزها زنان زیادی مراجعه می کنند و از مردانشان می گویند که ترک خانه کرده اند. از بدترین اتفاقات و معضلات کمرشکن اجتماعی  این است که مردی شرمنده و وامانده از تامین معاش، عزیزانش را ترک کند و  برود و زنی که بعد از آن بار سنگین مشکلات در نبود مرد خانه بر دوش اوست  خانه ای که پدر دارد و ندارد فرزندانی که صاحب دارند و ندارند واین تضاد وحفره تاریک و آزار دهنده تا استخوان روح وجان را می سوزاند پیشتر در نوشته ای به مسئولیت حاکمان نسبت به فقر مردم پرداختم  ، فقری که با خود  بلاها ومصیبت ها به همراه دارد و نمی دانم بحران های جامعه به چه شکل هایی باید خودرا نشان دهند که مسئولان متوجه عمق فاجعه شوند.

 

 محمود دولت آبادی برترین  ومردمی ترین رمان نویس ایرانی بحران بنیاد بر افکن ترک  خانه از سوی مردان را با قلمی ستودنی به درستی و دردناکی به تصویر کشیده است در رمان (جای خالی سلوچ) او  در این نوشته تشریح می کند  که این بلا تا چه حد خانمانسوز و دود مان برانداز است.او قصه را چنین آغاز می کند ? سلوچ  در یک لحظه‌ی گرگ‌ومیش تن نحیفش را از کنار تنور خانه برداشت و برای همیشه رفت.? و در  وصف حال مرگان زن سلوچ در روزهای اول رفتن سلوچ  می نویسد ?مرگان است؛ ترک‌شده، رنجور و محکوم به مبارزه. و این صدای فریادهای اوست: «کجایی‌ای مرد؟

کجا بوده‌ای ای مرد؟

کجایی‌ای سلوچ که آواز نامت درای قافله ایست در دوردست‌های کویر بریان نمک!

در کدام ابر تیره پنهان شده بودی:در کدام پناه؟

رخسار در کدام شولا پوشانده بودی؛ کدام خاک تو را بلعیده بوده است؟?

 

 در اواسط داستان که مصیبت ها در نبود پدر بر مرگان  و فرزندانش یک به یک فرود میآید مرگان را شگفتی وحشت آور  فرا می گیرد ? برای مرگان همه چیز عجیب می‌نمود و از همه عجیب‌تر جای خالی سلوچ بود. اما هیچ روزی جای خالی سلوچ مرگان را به این حال وانداشته‌بود. دیگر این حیرت نبود، وحشت بود. هراسی تازه؛ ناگهانی و غریب. بی آنکه خود دریابد، چشم‌هایش وادریده و دهانش وامانده بود. جای خالی سلوچ این‌ بار خالی‌تر از همیشه می‌نمود. ?

 

 حال مرگان بعد از بلایی که به مریضی سخت  و خانه نشین شدن عباس پسر بزرگ خانواده منجر شد که  دیگر حتی نای گریه نیز نداشت ?پس ای مرگان! عشق تو تنها به پیرانه‌ترین چهره خود می‌تواند بروز یابد: اشک. و تو مختاری که تا قیامت بگریی. گریستن و گریستن. اشک مادرانت در تو مردابی خاموش است. نقبی بزن و رهایش کن. بگذار در تو جاری شود. روان کن. خود را روان کن. با چشم‌های همه مادران می‌توانی بگریی، به تلاطم درآی. توفانی از آواز و شیون و اشک، ای دریای خفته!

 

 اما نه! مرگان چغر شده است. مرگان چغر شده بود. دیگر نه تنها اشک مادران در او مردابی خاموش شده بود؛ که تاب مادرانه نیز بر او بارویی بود: بگذار بگندد این مرداب! بگذار بخشکد. پاییز؛ خشکیده و تکیده و خاموش. چغر و سوخته و بردبار. پاییز. پاییز برگ‌های زرد. برهوت بادهای سرگردان. چنار بر پاست. مرگان پاییز بسیار دیده است. نه! از چنار کهن فغان برنمی‌خیزد. هرگز اشکابه‌ای نیست. گو گم شوند همه گریستن‌ها! کجاست خشم؟ سدی از خشم بر رود پیرترین چشم‌ها. تازیانه بر مرداب کهنه، سیلی بر گونه باران. خروش خروش، بی‌تسلیم. ستم بر ستم. نعره بر درد. فغان نه، فوران. چنگ در چشمان به اشک نشسته. فرزند ناخلف، فرزند ناخلف مویه‌ها، گریه‌ها، تسلیم‌ها. رها. وارهاییده. وارسته دیگر، مرگان! گم شوید‌ای همه نرم - دردهای جانخوارا! گر خشم و خنجر و خون، بی‌دریغ ببارد! قلب مرگان، مایه شرم کویر لوت ?

 

گویا  قلب  غمین مادرانی که امروز  جای خالی همسرانشان در خانه هاشان جا خوش کرده است مایه شرم خیلی ها است اگر احساس شرم کنند!.‌






تاریخ : پنج شنبه 100/11/28 | 9:57 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

نوشته ای با عنوان فوق در سایت انصاف نیوز ازاین قلم منتشر شده است :

http://www.ensafnews.com/?p=328049






تاریخ : چهارشنبه 100/11/20 | 2:8 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

زیارت جامعه کبیره از امام هادی (ع) صادر شده است و بیانگر فضائل ائمه اطهار است اما در سالهای اخیرفقراتی ازاین زیارت برای برخی از عالمان از جمله دکتر سروش و دکتر کدیور قابل پذیرش نبوده وآنان زیارت جامعه را جعل شیعیان غالی دانسته اند

گویا بیشتر، این فقرات آن پندار را موجب شده است[خدا با شما آغاز کرد و باشما ختم می‌کند و به خاطر شما باران فرو می‌ریزد..و باشما اندوه را می‌زداید و سختی را برطرف می‌نماید .. بازگشت خلق به سوی شما وحسابشان با شماست] گمان رفته است که دراین عبارات غلو درباره امام صورت گرفته است 

امادرباره این فقرات  قائلین به جعل به نکاتی درشناخت امامان و نسبت آنها با جامعه انسانی و کیفیت رزق گیری بشر و رزق دهی الهی توجه لازم را مبذول نداشته اند  و ما در رد نظر جعل، فارغ از بحث سندی که در جای خود اثبات شده است از جهت مضمونی  به مفاهیم فقرات پایانی زیارت و عدم دلالت آنها بر غلو می پردازیم.

 ‌سخن این است که  مثل باران به خاطر امامان نازل می شود و...اما برای فهم درست این جملات باید جهت اسنادونسبت را دید وبعد قضاوت کرد حال ما این پرسش را مطرح می کنیم که اگر به جای امامان گفته شود  باران به خاطر مجموع موجودات یا انسان ها  نازل می شود آیا این مقام غلو وخدایی به موجودات می دهد؟ واگر نه ،در باره امام نیز چنین است

تفصیل مطلب ،فیض خداوند دائمی است وقابلیت مورد فیض ها هم لحاظ نمی شود و خداوند چون کریم علی الاطلاق است بی بهانه و بی علت وبه خاطر نیاز ما مخلوقات وبی نیازی خود عطا و فضل دارد و اصل خلقت از سر لطف وبی نیازی و رحمت واسعه الهی  و درک نیاز ماست به تعبیر مولوی: 

ما نبودیم و تقاضا مان نبود  

لطف تو ناگفته ما می شنود 

با همه این هامساله ای  که دراین میان به وجود می  آید سرکشی مستمر انسان هاست که مانعیت در دریافت رزق را موجب می شود و ازآنجا که خداوند در کنار فیاض بودن حکیم است و از آنجاکه در هستی اعمال آدمیان واکنش متناسب دارد این اعمال واحوال مانع تداوم رزق می شود و این جاست که وجود انسان هایی معصوم که علاوه بر این که خود قابل دریافت فیض هستند قدرت دارند که آن را توسعه در سایر انسان ها دهند وبا وجود خود وهدایت گری و اعمال ولایت، میزان قابلیت و ظرفیت وجودی انسان ها را بالا برند و بر طرف کننده موانع فیض باشند لازم است

ازاین روی است که نزول باران وامثال آن مقید به وجود آن حضرات می شود بنابراین نزول رحمات الهی در درجه اول بخاطر فیاضیت الهی است اما در حیات انسانی موانعی از ناحیه جامعه انسانی به خاطر اختیار در ظلم وجفایی که دارند پدید می آید و ذوات مقدس این موانع را برطرف می سازنند وقابلیت مخدوش شده را ترمیم می سازنند .

در واقع رزق گیری نیاز مخلوقات و از جمله نیاز امام معصوم است  دراین نیاز ما و معصومین (ع) مشترک هستیم واین نیاز در زیارت نفی نمی شود بلکه با توجه به فقرات دیگر که بر بندگی معصومین به صراحت تکیه می شود این نیاز اعلام وبر آن تاکید می رود اما تفاوت ما وائمه طاهرین در این است که ما نیاز خودرا با گناه و ظلم آلوده می سازیم اما معصومین نیاز را پاک پاس می دارند .

گوهر گناه و ظلم هم حس استکبار و استغناء در برابر خداوند متعال و منیت هاست  که پارادوکسی را موجب می شود، و موجو دنیازمند قیافه بی نیازی می گیرد و این تضاد، دریافت رزق الهی را دشوار می سازد مثل فرد بیماری که میکرب سیستم گوارش فرد را مختل نموده و آن عضو نمی تواند غذا را بگیرد و راه درمان این است که  گوارش او پاکسازی شود .

و امامان احساس شدت نیاز و بندگی خودرا وسیله پاکسازی قرار می دهند نه ادعای بی نیازی را وچون آنها خودرا بنده ترین و  نیازمند ترین در مقابل خداوند متعال می دانند با عرضه نیاز کثیر خود تعادلی به جامعه می بخشند ودرمقابل منیت ها واحساس بی نیازی های کاذب دیگران درمان گری می کنند

و چون خداوند از ازل علم  به احوال انسان دارد در فیض خود ازابتدا وجود این مقدسان انسانی را در نظر دارد .لذا در زیارت عنوان  ابتدا به امامان نسبت داده شده است بنابراین  نگاه درست نه تنها پندار غلو در باره زیارت جامعه را زائل می سازد بلکه نشان می دهد آدمیان متوسط به علت فقر معرفتی درباره خود غلو آفت ومانع زا  دارند و امامان آمده انداین غلو بشر نسبت به خود را ازمیان بردارند.

جمله، حساب و بازگشت به  ایشان است، در زیارت نیز تکمله قبل است، اظهار نیاز و بندگی معصوم که باعث تداوم رزق و کنار رفتن مانع در دنیا می شود در آخرت این اظهار بندگی و نیاز باطن خود را نشان می دهد و قرین یاری گر اعمال ناقص انسان غیرمعصوم، می شود و محاسبه نهایی الهی در همراه دیدن این اعمال باهم  و به نفع و نجات بخش بشریت خواهد بود که بازگشت ما با عمل وایمان این بزرگواران پیوند می خورد و همه این ها بر شدت حس نیاز و بندگی معصوم نسبت به خداوند استوار  است






تاریخ : شنبه 100/11/16 | 5:7 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.