سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 سی ام دی سالگرد در گذشت مهندس بازرگان بود  کسی که از جمله رجال مطرح معاصر در عرصه سیاست وفرهنگ وحوزه روشنفکری است بازرگان گرچه فارغ التحصیل علوم پایه بود اما در کنار استادی در رشته خود جزو اولین کسانی بود که در دهه های بیست وسی تعالیم ومعارف اسلامی را دردانشگاه با محوریت قرآن در دانشگاه ومیان قشر جوان تحصیل کرده مطرح کرد او با همان ذهن ودانش ریاضی خود وارد قرآن می شد ومی گوشید با این زبان وروش از قرآن دفاع کند واز علمیت وحقانیت قرآن در دانشگاه بگوید وبنویسد کتاب هایی چون (سیر تحول در قرآن ، مطهرات در قرآن ،باد و باران در قرآن ) حاصل بخشی از فعالیت علمی و قرآنی اوست بازرگان همچنین در زمره روشنفکران ومصلحان دینی قرار می گیرد که در همان دهه ها دغدغه اسلام اجتماعی سیاسی واسلام عدالت و آزادیخواه را داشت ودرکنار بزرگانی چون محمد تقی شریعتی و آیت الله طالقانی سهم بسزایی در آشنا ساختن نسل جوان زمان خود با حقایق اسلام داشت بازرگان درکنار نشر اندیشه دینی فعالیت سیاسی نیز داشت واز همراهان مصدق واز موسسان نهضت آزادی بود وبعد از انقلاب هم نخستن نخست وزیر انقلاب شد واما آنچه بیشتر درباره شخصیت فکری ایشان قابل تامل است  آن چیزی است که در سالهای آخر عمر از زبان ایشان مطرح شد و  نوعی تجدید نظر او در افکار پیشین وطرح نوعی تفکر جدایی دین از سیاست است  بازرگان در اواخر عمر در دهه هفتاد سخنی گفت که به نوعی با تمام اندیشه ها وتلاش های قبلی او در تضاد بود وآن این که ما نباید از اسلام توقع دین سیاسی داشته باشیم بلکه کار اصلی واساسی انبیاء از جمله پیامبر اسلام طرح معاد ومساله آخرت بود این که چرا بازرگان مدافع اسلام سیاسی به این  نقطه رسید بیش از دلیل وبرهان علمی ،علت اجتماعی سیاسی داشت  از نظر او کارنامه نظامی که بر پایه اسلام سیاسی درایران بناشد توفیق چندان نیافت و همین باعث تحول نظری درایشان شد  درباره  این تجدید نظر دو نکته مهم مطرح است 

اول نقدی بر بازرگان و دوم نقصی برای طرفداران اسلام سیاسی است و اما نقد  این  است که متفکرانی چون بازرگان کمتر به این مساله توجه کردند که اگر بی توفیقی  یا کم توفیقی در عمل  بوده لزوما به معنای بطلان یک فکر نیست و به تعبیر دیگر نباید جای دلیل علمی را  با علت باهم اشتباه گرفت و درواقع امثال بازرگان به موضوع مهم اصلاح دراین باره بی توجهی می کنند و یکباره به انقلاب وکنار گذاشتن اصل فکر می پردازند  واما نقص بر مدافعان اسلام سیاسی بازگشت به  نقصان در معرفت دینی وعدم تولید فکر فعال وسازننده  و مصلحانه دارد وآن این که ما بعداز انقلاب نتوانستیم متفکر دوران تثبیت و نظام سازی داشته باشیم دوره انقلاب به اندازه کافی متفکر برای  انقلاب دینی داشت که شریعتی ومطهری از جمله آنها بودند اما متاسفانه با شهادت اینان وسپس امثال بهشتی ما متفکر دوره نظام سازی نداشتیم تا معرفت اسلام سیاسی حاکم را بدرستی تئوریزه کند البته ایده مهم ولایت فقیه امام خمینی به عنوان مبنای نظام مطرح شد و محور قانون اساسی قرار گرفت اما این بخشی از کار بود ولایت فقیه برای تثبیت و چالاکی و به روز بودن محتاج پیوند با ارزش های مهمی چون عدالت وعقلانیت و آزادی  ونگاه اصلاحی مدام به آن است و متاسفانه مدافعان این ایده کار چندانی در تعمیق بخشی علمی واندیشه ای  و تبیین دقیق این مفاهیم با ارزش های مذکور  ارائه ندادند واین تئوری بیشتر درحد یک قانون سیاسی باقی ماند ومبانی انسانی وکلام جدید آن وپیوندش با ارزش های حقوق بشر تبیین علمی وفکری نشد به بیان دیگر مدافعان فکری این ایده  با دفاع ناقص وبلکه گاه دفاع  بد ومتحجرانه نتوانستند چهره امروزی وعقل پسند  از این تئوری در عرصه وفکر واندیشه ارائه دهند و تجدید  نظر امثال بازرگان هم  حاوی نقدی برای اوست که چرا به جای پیروی از  دلیل در عرصه نظر متاثر از علل بیرونی شدند وهم هشدار وعبرتی برای مدافعان اسلام سیاسی در دو ساحت عمل و نظر است ونکته عبرت آموز مهم برای ما  جدی گرفتن این هشدار از سوی دلسوزان ومدافعان اسلام سیاسی است  که متوجه باشند فقدان تحلیل عقلانی و اندیشه اصلاحی در حوزه نظر و عملکرد نادرست غیر عادلانه در حوزه عمل باعث دلسردی ورویگردانی از اسلام سیاسی می شود که اگر زمانی عده قلیلی از جمله بازرگان  این وضعیت را داشتند امروز این مساله عمومیت بیشتر یافته وراه چاره در کنار عمل درست وعادلانه  در حوزه سیاسی زمامداران به نظریه پردازی دقیق وعمیق وانسانی و عقلانی و  متکی بر ارزش های انسانی از ایده ولایت فقیه  وابسته است ولایت فقیه  نظریه ای  بومی وبرخاسته از متن دین اسلام است ومی تواند خلا ء های نظام های سیاسی موجود را در دنیا پر کند به شرطی که قرائتی عقلانی و انسانی از آن ارائه شود وبه کسانی که چنین توان وهمتی دارند اجازه چنین تحلیلی داده شود و از پرو بال دادن به  اهل غلو وافراط در باره این ایده مهم خوداری شود






تاریخ : دوشنبه 96/11/2 | 12:43 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

فرهنگ سامری انحرافی بود که در امت ودیانت حضرت موسی رخ داد  مرام منکوسی که در  غیبت کوتاهی که حضرت موسی از قوم خودداشت وبرای مناجات در طور معتکف بود به دست سامری بنا نهاده شد بخشی از گزارش قرآن در  این باره چنین است :

پس برای آنان مجسمه گوساله ای که صدای گاو داشت بیرون آورد ، آن گاه [ او و پیروانش ] گفتند : این معبودشما و معبود موسی است که [ موسی آن را ] فراموش کرد)طه /75

وموسی طبق ییان قرآن این گونه آن مجسمه  که از طلا بود را نابود ساخت :

(موسی خطاب به سامری گفت ) و  [ اکنون ]بهمعبودت که همواره ملازمش بودی نگاه کن که حتماً آن رادر آتش بسوزانیم ، سپس سوخته اش را در دریا مى پاشیم .(طه/79)

پس از آن گرچه گوساله نابود شد وقوم  موسی گوساله پرستی را در ظاهر رها کردند اما این فرهنگ ومنش کم  وبیش  در جوامع واقوام دینی باقی ماند ودر تاریخ اسلام نیز به شکل های مختلف این انحراف تکرار شده است و اما از همه عجیب تر آن است که فرهنگ سامری ،فرهنگی که باطنش پرستش ظواهر واشتباه گرفتن خدا و حقیقت  با خدایان  باطل و قلابی وسیر قهقرایی از حقیقت  فوق جماد وحیوان وانسان به سمت باطل جامد ومنجمد است را به نوعی در جامعه خود ودرمرکز ترویج تشیع می بینیم ساختن قرآن کشتی مطلا این یعنی بازسازی همان فرهنگ در شکل اسلامی اگر سامری  از طلا گوساله می ساخت ومی گفت این معبود شماست دراین جا با طلا قرآن کتاب خدا را  می سازنند یعنی قرآنی که احکام ومعارفش باید جاری در زندگیمان باشد را در انجماد زرگرفته قرار می دهند  ومفهوم آن در عمل این است که قرآن دارای روح وحرکت را باید به  قرآن ساکن وساکت وراکت و جامد والبته زرین ودارای شکوه منجمدانه  تبدیل کنیم و بدتر این که  به جای اجرای فرمان مهم وجامعه ساز قرآن در اقامه قسط وعدل در جامعه که فرمود :

لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ 

همانا ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنانکتاب و میزان  نازل کردیم تامردم به عدالت بر خیزند ، .(حدید/52) 

در عوض قرآن مطلا می سازیم واین یعنی نفی قرآن با ظاهر قرآنی یعنی نفود وتداوم فرهنگ سرمایه پرست سامری در جامعه مذهبی  ما یعنی اوج انجماد وجمود فکری وظاهر گرایی در فرهنگ دینی آن هم در زمانی که این میزان طلا که دهها کیلو ذکر شده می تواند گره از کا ر  صدها نفر بگشاید شاید متصدیان بگویند هزینه آن از بیت المال نبوده وشخصی بوده به فرض که چنین باشد عالمان وظیفه هدایت این سرمایه دار مدعی دین را ندارند؟ تا اورا به سمت استفاده درست از سرمایه سوق دهند واز فرهنگ سامری به فرهنگ موسوی ومحمدی وعلوی بخوانند ش وحداقل حمایت معنوی وپشتیبانی های دیگر نکنند ودر بوقا وکرنا نکنند؟ 

 این عمل سامری نشان  نشان از واقعیت تلخ فرهنگ دینی در گرفتار شدن در جمود و سیر به قهقرا دارد  که در غیبت مصلحان دلسوز ودرد آشنا ودوری  متولیان از حقایق دین و حاکمیت فکری  قشریت ونفی وطرد اندیشه و نقد و نظر رخ داده است  بیاید به جای تبعیت از طلا پرستی عوام یهود و مطلا کردن مقدسات کشیشان مسیحی به عدالت وسادگی محمد وعلی برگردیم امام حسین که در کربلا علیه اشرافیت اموی قیام کرد شهید نشد تاما بعداز هزار سال هنوز مفهوم قیامش را  در نیابیم وبرای حرمش قرآن وکشتی مطلا هدیه ببریم بگذارید حرم حسین  این پناهگاه مستضعفان، علوی و حسینی بماند وبا نشان اموی وسامری آن مکان مقدس را آلوده  و بد منظر ومتضاد با عدالت محمدی و قرآنی  نسازید






تاریخ : پنج شنبه 96/10/28 | 6:22 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

یکی از اعضای محترم شورای نگهبان ضمن انتقاد تند از طرح مساله امکان نقد معصوم   گفته اند به جای نقد معصوم به نقد سکولارها ولاییک ها بپردازید و فقیه دیگر فرمودند که چه کار به معصومین دارید از نقد دیگران بگویید  درباره این تذکر توجه به نکته ای  ضروری است وآن این است که بله نقد معصوم  فارغ از درستی یا نادرستی آن مساله علمی وکلامی امروز  نیست وطرح آن در سطح عمومی نیز شاید   چندان به مصلحت نباشد (گرچه از نظر حقیر نقد معصوم نافی عصمت نیست و ایرادی ندارد و در نوشته ای درباره آن مستدل سخن گفتیم )اما جدای از اثبات علمی موضوع باید دید چرا در دهه ها وسالهای اخیر بسیاری از کسانی که نیت اصلاح گری دارند خصوصا سیاسیون  سراغ معصومین می روند؟وگاه عصمت ایشان وگاه شئون  دیگر ایشان  مورد سئوال قرار می گیرد ؟ باید توجه داشت که در شکل گیری یک سخن و ادعایی   در کنار دلایل علمی،  علت های اجتماعی و سیاسی  تاثیر بسزا دارند و حال ببینیم علت طرح این مسایل چیست ؟در پاسخ باید بگوییم این موضوع  نوعی واکنش  به فهم فقهی حاکم  است  که شئونات معصومین را در عمل  به درجات پایین تر تسری می دهد و  اگر  مرز بین معصوم وسایر فقهاء روشن باشد و خود فقهاء  خصوصا آنان که دستی  در حاکمیت دارند خویشتن را عملا مبرای از نقد ندانند و عصمت معصومین وسایر شئونات خاصه ایشان را در عمل به خود سرایت ندهند و پاسخگویی خودرا به جامعه وانتقادات به شکل روشن ونها دینه شده نشان دهند  واثبات کنند خیلی نیازی به بحث در مراتب بالاتر نمی رسد فرضا  خود همین فقهای شورای نگهبان در عمل چقدر به نقدها احترام گداشته اند ؟وحداقل پاسخ نقدها را داده اند ؟چرا در جاهایی  مثل شورای نگهبان و خبرگان وبرخی مناصب دیگر که ضرورت حضور فقها ء مطرح است  از تنوع سلیقه ها خبری نیست ؟  در حالی که اگر نقد را حداقل در پایین تر از معصوم قبول دارند این پذیرش  به عنوان یک اصل به مفهوم مشارکت دادن سلیقه های مختلف فقهی و علمی درنهادهای حاکمیتی است و  نهادهایی که از فقه بر می آیند باید در عمل  جریان نقد بین خود واحترام به همه عقول و سلائق و احترام به حق سایر فقهای دارای اختلاف فکری و سلیقه ای با ایشان را در معرض جامعه قرار دهند اما متاسفانه انتصاب دادن حکومت فقهی به امامان  از طرفی باعث نوعی محفوظیت ومصونیت طلبی و فوق  گفتگو و سئوال دانستن برای این نهادها  واز سوی دیگر حضور فکری یکدست در این نهادها شده که عملا هم هر نوع نقد جدی را منتفی ساخته است وهم حقوق حاکمیتی بخش مهمی از مردم و نخبگان علمی وفقهی نادیده گرفته شده است  لذا  در مقابل منتقدان نیز حس می کنند چاره کار دراین است که درباره   اساس این مصونیت سخن بگویند بنابراین با رجوع به واقعیات عملی می بینیم منشا اصلی جریان چنین مباحثی در عمل خود منتصبان به حاکمیت هستند  لذا مشاهده می شود که کسی می گوید معصوم هم نقد پذیر بود شما چرا نیستید ؟در روایات امامان به ما توصیه فرموده اند: مَعاشِرَ الشیعةِ! کُونوا لَنا زَیْنا وَلا تَکونوا عَلَیْنا شَیْنا، (امالی صدوق ص 327)

 یعنی  ای شیعیان مایه زینت وجمال ما باشید نه خدای ناکرده باعث خفیف شدن ما واین خطاب در درجه اول به عالمان  وفقیهان است و عمل درست و آزاد منشانه وغیر استبدادی بزرگان منتصب به امامان بهترین دفاع از ایشان است واگر خدای ناکرده عمل منتصبان به گونه دیگر باشد وا گر عالمان در نظر وعمل  خصوصا در مقام ومنصب حاکمیتی معرف  شخصیت اجتماعی سیاسی  امامان  نباشند  و از حکومت منتصب به معصوم تصویری ناموجه و غیر مردمی ارائه دهند  مصلحان اجتماعی ر  راه اصلاح همین می دانند  که گفته شود امامان آن نبودند که اینان هستند والا ایمان مردم به آن بزرگان نیز متزلزل خواهد شد بنابراین عالمان جامعه بیش از منتقدان ومصلحان عملکرد خودرا نیز مورد نقادی قرار دهند .






تاریخ : پنج شنبه 96/10/28 | 12:44 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

تلخ کامانه به اولین سالروز رحلت مر د سیاست ودیانت این مر ز وبوم  رسیدیم کسی که  مرگش نیز چون زندگی او مظلومانه والبته عزیزانه  رخ داد و آن گونه که در زندگی باری بر دوش کسی نبود وبلکه   همواره چرخ زیرین آسیاب بود که  در مبارزات  بیشترین تحمل زندان را داشت در ترور های کور  جزو اولین هدف های ترور قرار گرفت  در جنگ  جانشین فرمانده کل قوا بود  و در سازندگی که سرداری کرد وویرانه ها را ساخت ،  مرگ اونیز ناگهانی وبدون تحمیل بار وهزینه ای بر مردم  بود نه بیماری سختی گرفت که هزینه های درمان آن چنانی بخواهد ونه احتیاجی به اعزام به خارج برای مدوا ونه هیچ احتیاج وهزینه  دیگر که بر کشور تحمیل شود او  باعزت وبی منت وبی تکلف رفت  وفاصله  بیماری و  رحلتش چند ساعت بیش نبود که دربیمارستانی در جنوب تهران رخ داد  وگویا

 خدا وند خواست برای یکبار هم شده دهان دهان گشادان بی تقوا بسته شود دهان غایبان عرصه مبارزه و  حاضران بر سر سفره آماده به رنج سابقون که به تقدیر تلخ زمانه  باید آماج هجمه  همان رفاه طلبان زمان خون وخطر باشند  هرچه بود آن مرد درجه اول سپهر سیاست ایران معاصر ناگهان از میان مارفت به گونه ای که هتاکان حتی فرصت حلالیت طلبی از او را نیافتند کسی که به خاطر فهم ودرایت بالای سیاسی ومقام خطیری که نزد بزرگان انقلاب چون خمینی کبیر داشت که تنها کسی بود که امام نذر قربانی برای سلامتش می کرد وتنها کسی بود که دربیان امام ،انقلاب و نهضت و نام او باهم گره خورد که فرمود : هاشمی زنده  است  چون نهضت  زنده است و  به خاطر شم فوق العاده اش در شناخت نفاق از صداقت  همواره مورد بغض وحسد ذو چهره ها و باطن پلیدان و  کوتوله های سیاست بود از مجاهدین خلق تا بنی صدر واکبر گنجی و احمدی نژاد ودیگر نژاد هایی که دربرابر ش احساس حقارت  و رسوایی می کردند  و از سر استیصال  اورا به تیغ تهمت و تخریب می زدند والبته او سترگتر از آن بود که تیر کین و جهالت جاهلان و حسودان دراو کاری شود ودر حلم خارق العاده اوخللی وارد شود  وبه تعبییر استاد معزز آیت الله جوادی آملی اورا از تخت به تخته کشاندند اما شخصیت صبور و شکور اورا نتوانستند بشکنند برای انقلاب و نظام از همه چیزش گذشت از جان ومال وسختر از همه از آبرو وقتی کودک صفتان عرصه سیاست وجودش را سنگ باران می کردند ونادانان و عقده ای ها نیز برای  آنان کف می زدند او خود سنگ صبور بسیاری بود ودرکنار حلم علمی نافذ ونگاهی بصیر داشت  وگرچه کوته بینان مدعی بصیرت در فضای غوغا سالاری اورا به بی بصیرتی متهم می کردند اماگذر زمان وکنار رفتن غبار فتنه وپدیدار شدن چهره واقعی فتنه نژادان  ثابت کرد که او بصیرواقعی  بود که چهره فتنه نژادان را سالها پیشتر و در پس هزار نقاب قلابی وقلب فریب شناخته بود  والبته خدای صابران جزای اورا در همین دنیا عطا کردوآن عزتی بود که درمیان خلق یافت که اعتماد ویژه ومنحصر به فر دی را از مردم دید وتشییع با شکوه وکم نظیرش دلیل آشکار بر قدرشناسی مردم و عزت اودر میان آنان بود وبه بیان حکیمانه استاد جوادی آملی او ناصح مردم و نظام بود وبهترین ناصح واو مرد بحران ها بود  که هنوز صدای او که از  استراتژی  برون رفت از بحران هشتاد وهشت می گفت  در گوش مشفقان طنین انداز است که همه به قانون برگردند به نظرات مراجع ونخبگان اهمیت داده شود و مناظرات معقول  و بحث های آزاد اندیش بر پا باشد  از داغدیدگان دلجویی شود و زندانیان سیاسی  آزاد شوند واتفاقات هفته های گذشته نشان داد که راه همان است که او نشان داد و تک روی وانحصار گرایی در سیاست وفرهنگ وبستن دهان ها فقط خاکستری بر روی آتش می ا فکند وکمترین فرجه وفرصت باعث شعله وری مجدد آن خواهد شد بهر حال او رفت در زمانی که هنوز جامعه به او واندیشه و عمل او خصوصا در سیاست نیاز مند بود امید آن که نسل امروز وفردا از اندیشه وحلم او درس ها فرا گیرند 

سلام الله علیه






تاریخ : یکشنبه 96/10/17 | 3:47 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

نقش مهم و برجسته پیامبران الهی در کنار تذکر  خدا و اخرت به بشر اصلاح افراط وتفریط های ناشی از عمل پیروان پیامبران گذشته بوده و حضرت عیسی مسیح از این قاعده مستثنی نبود   و تکیه اصلی ایشان در اصلاح قشریت گرایی قوم یهود بود یهودیان با غفلت از باطن دین به انباشت و تراشیدن احکام خود ساخته روی آورده  بودند وخلا ناشی از غفلت از باطن دین را که شامل اخلاق و عرفان دینی می شود را با تولید خودسرانه احکام و شریعت سازی می خواستند رفو کنند ودراین افراط بار بیشتر بر مردم می نهادند و بر آنان به نام دین اوامر اضافی فوق طاقت وغیر انسانی وخشن   تحمیل می کردند 

به عنوان نمونه درباره فرزند خطا کار  حکمی  در تورات تحریف شده می خوانیم که خلاصه آن چنین است 

(اگر مردی پسر لجوج داشته باشد و  با 

وجود تنبیهات مکرر والدین گوش نکند اورا پیش بزرگ خود برند تا  او را سنگسار کنند تا بمیرد. به این طریق، شرارت را از میان خود دور خواهید آرد و همه جوانان اسرائیل این واقعه را شنیده، خواهند ترسید)(18-21باب تثنیه )

 ودراین وضعیت حضرت مسیح با عرفان عملی و  اخلاق محوری به ترمیم معرفت وحیات دینی جامعه می پردازد ولادت آن حضرت یک کرامت ویژه و از جنس کرامات ناب که فرمود :

هنگامى که خدا فرمود : ای عیسی بن مریم !نعمتم را بر خود و بر مادرت یاد کن ، آن گاه که تو را بهوسیله روح القدس توانایی بخشیدم ، که با مردم در گهوارهو در میان سالی  سخن گفتی ، وآن گاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم ،)

و او  با عرفان وکرامات عملی زندگی و شفا به جامعه وجان ها می بخشد

(و  هنگامى که  کور مادر زاد و شخص پیسرا به اذن من شفا مى  دادی ، و زمانی که مردگان را بهاجازه من بیرون مى  آوردی 

(مائده/110)

و خلق رحمیمانه وشفقت محورش بر خلق به حدی وسیع است که در قیامت نیز خلق نادان را از خلق الهی خود بی بهره نمی سازد ودر پاسخ خداوند متعال که برای روشن شدن حجت بر خلق از او می پرسد که آیا تو مردم را به عبادت خود فراخواندی باصداقت وادب تمام می  گوید :

 

 منزّه و پاکی ، مرا چنین قدرتی نمى باشد که آنچه را حقّ من نیست بگویم ، اگر آن را گفتهباشم یقیناً تو آن را مى  دانی ، تو از آنچه در جان و روحمن است آگاهی ، و من از آنچه در ذات توست نمى  دانم ;زیرا تو بر نهان ها بسیار دانایی .(مائده/ 116) 

و اضافه می کند که من فقط به پرستش توی خدا فراخواند  مشان ودر پایان مشفقانه از خداوند متعال چنین درخواست دارد 

اگر آنان را عذاب کنی ،بندگان تواند ، و اگر آنان را بیامرزی ، یقیناً تویی که توانایشکست ناپذیر و حکیمى  .(مائده/118) 

دراین بیان حضرت عیسی با ادب تمام در خواست عفو برای مردم خطاکار آن هم خطا و جفای بزرگی چون شرک  دارد اخلاق و عرفان حضرت مسیح می توانست مایه رستگاری ابدی انسان شود اما پدیده غلو جاهلانه پیروان آن حضرت  این پروژه عظیم را ناکام ساخت که بحث جدایی می طلبد






تاریخ : یکشنبه 96/10/3 | 11:38 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
<   <<   31   32   33   34   35   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.