سالهایی است که برخی ازروشنفکران مساله عبور ازفقه یا تاریخی شدن فقه را مطرح می کنند در میان روشنفکران وطنی دکتر سروش اولین فردی بود که مساله تاریخی شدن فقه را مطرح کرد و مرداش این بود که فقه به ویژه در بخش معاملات و اموراجتماعی برای امروز کارایی نداردو فقط به عنوان امری که در تاریخ بوده ونقشی داشته باید مورد مطالعه قرار گیرد و بعد آقای شبستری با عنوان عبور از فقه این موضوع را مطرح کرد واما آ یا عبور از فقه یا نگاه تاریخی به فقه ممکن است؟
در پاسخ به این مساله توجه به چند نکته ضروری است
1- از مبانی ادعای عبور از فقه یا تاریخی شمردن فقه این است که فقه را می توان از دین جدا کرد وبگوییم دین را نگه می داریم و فقه را رها می کنیم در حالی که انفکاک فقه از دین و شریعت از دیانت ناممکن است فقه بر خلاف ادعای برخی از روشنفکران پوسته دین نیست تا قابل جدایی باشد بلکه مرتبه ای از دین است و دلیل مهم آن در هم تنیدگی آیات فقهی و اخلاقی وکلامی و عدم امکان جدا سازی آنهاست
2-اگر بخواهیم فقه را کنار بگذاریم چه چیز را باید جانشین سازیم ؟
شاید در جواب بگویند کما این که گفته اند حقوق را جایگزین می کنیم واین به دلایل بسیار ناممکن است ومهم ترین نقصان حقوق نادیده گرفتن دو عنصر مهم وسرنوشت ساز در زیست بشر و غفلت متعمدانه از آ ن دو است که عبارتند از خدا وشیطان ،ندیدن این دو در نظام حقوق فعلی درواقع نادیده گرفتن حقیقتی به نام خدای خالق و سازننده وپیشبرنده حیات بشر و واقعیتی به نام شیطان شر انگیز و سوزاننده زیست انسانی خلاهایی ژرفی در حقوق ایجاد کرده ولذا حقوق به هیچ وجه نمی تواند جای فقه را بگیرد
3- در فقه که محور و موضوع آن عمل انسان است به عمل نگاه ویژه می شود و علاوه بر ظا هر برخوردار از باطن است عمل در دیدگاه فقه قرآنی تاویل دارد همان طور که کلمات و الفاظ قدسی دارای تاویل هستند عمل انسان خلیفه الهی نیز تاویل دارد وهر عملی تاویل خودرا دارد که فرمود :
وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَ?لِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا
و هنگامى که [ جنسی را ] پیمانه مى کنید ، پیمانه راکامل بدهید ، و با ترازوی درست وصحیح وزن کنید ، این برای شما بهتر و تاویلش نیکوتراست .(اسراء/53)
لذا حکم فقهی باید به نوعی مرتبط با غیب ومتن غیبی باشد تا با تاویل حقیقی خود سازگار افتد واین در حقوق وامثال آن قابل دست یابی نیست
4- البته فقه موجود فقه مطلوب نیست اما راه اصلاح آن نه با عبور ونه فردی کردن فقه است بلکه با بازگشت فقه به قرآن ومبانی قرآنی ممکن خواهد بود فقه موجود متاثر از اصول فقه متورم و نادیده گرفتن اصول کلامی واجتماعی فقه قرآنی وانسانی است که گاه نا کارا آ مد می نماید واصلاح آن با تدوین اصول فقه قرآنی و احیای مبانی فقهی با تکیه بر اصولی چون عدالت و کرامت قرآنی ممکن خواهد بود
این روزها مساله حمایت از ریس دولت سابق ونقدو نظرها از سویی ودفاع ها از سوی دیگر دراین زمینه داغ است دراین نوشته اثباتا ونفیا درباره شخصیت رییس دولت سابق سخن نمی گویم که اعمال امروز ایشان بر دیر باوران نیز بسیاری از واقعیاتی را که سالها پیشتر فرزانگان قوم به شفقت و هشدار درباره ایشان می گفتند و بسیاری نادیده گرفتند روشن ساخته است واما آنچه ورای حب وبغض ها و جبهه بندی های سیاسی مطرح است وباید مایه عبرت خصوصا برای عالمان و پیشروان جامعه قرار گیرد آن است که در حمایت های سیاسی برای افراد از مقدسات هزینه نکنیم این که فرد وافراد وجریان هایی از کسی حمایت سیاسی کنند واورا به مسند برسانند امری طبیعی است واقتضای سیاست ورزی است وبه فرض اگر آ ن فرد خاطی ویا خائن ازکار در آمد باعث توبیخ حمایتگران نمی شو د البته اگر اطلاعی از باطن آن فرد نداشته اند وحمایت نیز از جیب خود ونه سرمایه بیت المال باشد وامروز هم اگر ملامت و اما واگری هست نه به خاطر اصل حمایت هاست بلکه مساله مهم این است که برخی خصوصا اهل علم و فضل مقدسات را برای به قدرت رسیدن و دوام قدرت این فرد هزینه کردند از مورد تایید امام زمان بودن تا اطاعت از او به منزله اطاعت از خدادانستن ونظایر آن البته انسان دنیوی در طول تاریخ اهل غلو بوده است زمانی در مقام حضرت عیسی که خودرا بنده خداوند می خواند غلو می کند و او را به خدایی می رساند که قرآن بر آن نهیب می زند یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى? مَرْیَمَ ... ای اهل کتاب ! در دین خود غلوّ نورزید ، و نسبت به خدا جز حقمگویید . جز این نیست که مسیح عیسی بن مریم فرستادهخدا و کلمه اوست که به مریم القا کرد... (نساء/171) و باز تکرار می کند قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِن قَبْلُ وَأَضَلُّوا کَثِیرًا وَضَلُّوا عَن سَوَاءِ السَّبِیلِ بگو : ای اهل کتاب ! به ناحق در دینتان غلوّ نکنید ، و ازامیال و هوس های گروهی که یقیناً پیش از این گمراهشدند وبسیاری را گمراه کردند و از راه راست دور شدند ،پیروی مکنید .(77/مائده ) ودر دوره ای در مقام امیرالمؤمنین ودیگر بزرگان که خود راضی بدان نبودند ومقابلش قاطع ایستادند غلو پیشه می گیرد که حتی طبق روایت وسایل الشیعه امام علی دستور اعدام غالیان به خود را صادر فرموند و گاه غلو های از اساس باطل و خود خوانده مثل غلو در خواندن محمدعلی باب به باب امام یا فراتر خود امام زمان و موارد دیگر را شاهدیم اما وهزار اما این غلو ها که مورد توبیخ شدید قرآن نیز هست کار جاهلان بوده است واز عالمان توقع می رود مقابل این انحرافات بایستند نه این که بر آن دامن زنند و دامن خود ودین را آلوده سازنند و متاسفانه دردوره قبل درباره رییس دولت غلو انحرافی شد واسفناکتر اینکه این موضوع از ناحیه برخی عالمان رخ داد وعقیده وسرمایه مهم وانسان ساز وجاودانه ای چون مهدویت و امام زمان خرج کسی شد که امروز رییس قوه قضاییه سخن چند دقیقه ای اورا حاوی پنجاه دروغ می داند وعناوین بدتری را سخنگو قوه قضاییه درباره اش به کار می برد غلو علاوه بر آلودن دین و متزلزل ساختن پایه ایمانی مردم در دراز مدت ، فرد مورد غلو را دچار توهمات کاذب درباره خود می کند ولذا غالیان ناخواسته خودرا در خطاها و ظلم های برخاسته از خود بزرگ بینی فرد ستایش شده شریک می سازنند ولذا غلو نه فقط دین و ایمان که دنیای مردم را نیز ویران می کند بنابراین همه و بیش از همه عالمان باید از این آینه آ ه آلود امروز عبرت گیرند و مبانی تفکر وعقیده شیعه را با خواب وخیال وذوق وشوق شخصی گره ندهند که بعد گشودن این گره ها سخت وهزینه بر وگاه ناممکن شود ودر حب وبعض های سیاسی از ایمان مردم هزینه نکنند که جبرانش دشوار خواهد بود که فرمود : فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ (حشر/2)
?یادی از آیت الله منتظری طراح هفته وحدت
درهفته وحدت بجاست یادی کنیم از اولین طراح هفته وحدت یعنی آیت الله منتظر ی که اولین فردی بود که بادریافت هوشمندانه نقطه اختلاف در روز ولادت حضرت رسول اکرم یعنی روز دوازده ربیع از طرف اهل سنت و هفده ربیع از جانب شیعیان را به موضوعی برای وحدت با عنوان هفته وحدت تغییر داد واز یک تهدید اختلاف انگیز فرصتی وحدت ساز ساخت
آیت الله منتظری که از شاگر دان برجسته مکتب فقهی و فلسفی امام خمینی واز سابقون ومبارزان پیشگام و زندان دیده بود به خاطر مسائل سیاسی چهره علمی و فلسفی و فقهی ایشان کمتر مورد توجه قرار گرفته است ودر کنار جامعیت علمی ایشان در برجسته بودن در فقه و فلسفه وکلام از جمله وجوه شخصیت ایشان روحیه تعامل و گفتگو با متفکران و روشنفکران است
آیت الله منتظری که یک فقیه ممتاز بود به فراست دریافته بود که دربرابر نواندیشی های دینی حربه تکفیر وتفسیق کارایی ندارد و راه درست گفتگوی علمی است لذا متواضعانه با دقت وحوصله به بحث علمی با روشنفکران می پرداخت روحیه اهل مذاکره علمی بودن آیت الله را در تضارب مناظره قلمی دکتر سروش و ایشان دیده می شود که علم واندیشه پرور است و کتاب (سفیر حق و صفیر وحی ) محصول این گفتگو و در نقد وبررسی نظریه دکتر سروش درباب وحی بر پیامبر است
آیت الله منتظری در این کتاب چهره فلسفی و کلامی خودرا به قوت تمام نشان می دهد و با پایه ها ومایه های فلسفی نقاط ضعف نظریه سروش را به روشنی عیان می کند و انسان بعداز مطالعه کتاب درکنار تحسین سواد وتفکر عمیق فلسفی کلامی این فقیه برجسته بر خسرانی که جامعه وجوانان از به انزوا رفتن چنین شخصیت هایی دیده حسرت می خورد
وادی علم وفرهنگ عرصه تقابل وتضارب وهم آوردی پهلوانان علمی وفکری است ود ر غیبت اختیاری یا اجباری آنان بازار فهم ها و شخص های سطحی سکه می شود واین آغاز انحطاط وبه ابتذال رفتن فکر وفرهنگ جامعه است به عنوان نمونه بخش مهمی از کتاب های استاد مطهری در نقد و نظر به نوشته ها وگفته های افرادی برجسته چون اقبال وشریعتی شکل گرفته است وجامعه فرهتگی در این تعامل و تضارب می تواند رشد علمی وفکری کند که قرآن نیز فرمود :
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَ?ئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَ?ئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ
آنان که سخن را مى شنوند و از بهترینش پیروی مى کنند ، اینانند کسانی که خدا هدایتشان کرده ، و اینانهمان خردمندانند .(زمر /18)
وهمچنان که اشاره شد سوگمندانه در دهه های اخیر رواج سیاست زدگی در عرصه علم وفرهنگ مجال این مجادلات حکیمانه و جان وجامعه پرور را از بین برده و جوان امروز ما برخورد از قضاوتی خام ویک سویه والبته افراطی است یا افراط در ملحد و مزدور خواندن جبهه روشنفکر ی و نواندیشان یا در سوی دیگر افراط در متحجر و مرتجع و علم و مدرنیته ناشناس خواندن عالمان حوزوی واین مساله بازگشت به قطع رابطه تعامل و تضارب اراء بین اندیشمندان وعالمان و رشد تکفیر وتفسیق و فراهم شدن زمینه برای فرصت طلبان تهی از علم و درد که از آب گل الودن ماهی های فربه بگیرند
واحیای روش علمی وفکری شخصیت هایی چون آ یت الله منتظری می تواند آن افراط های جهل محور را به جاده اعتدال علم پرور بازگرداند
?شریعتی اوج روشنفکری شیعی ایرانی
هفته گذشته سالروز ولادت دکتر شریعتی بود و به این مناسبت در تهران همایشی در بررسی آ راء واندیشه های دکتر شریعتی برگزار شد دکتر شریعتی از جمله تاثیر گذار ترین متفکران و روشنفکران معاصر ایران است ولذا جامعه ما خصوصا اهل فر هنگ به باز شناخت افکار واندیشه های او نیاز دارد دراین نوشته به مهم ترین وجه شخصیت دکتر شریعتی که کمتر مورد توجه قرار گرفته می پردازیم وآن نقش تعیین کننده وبرجسته د کتر شریعتی دربه اوج رساندن روشنفکری شیعی ایرانی است همان طور که می دانیم با تحولات رنسانس در غرب قشر جدیدی در صحنه علم و فکر وفرهنگ تولد ورشد یافت که از آن به روشنفکری یاد می شود روشنفکر فردی فرهنگی بود که علاوه بر دغدغه علمی و فکری ادعای دغدغه انسان را داشت ومی کوشید یافته های علمی و فکری خودرا در خور انسان و در جهت رشد تعالی او قرار دهد و توجه به رنج مردم دلمشغولی های بود و از بدو تکون این جریان به دو بخش دینی و غیر دینی تقسیم شد در ایران ما نیز از آغاز مشروطیت وبلکه قبل از آ ن جریان روشنفکری با هردو بخش دینی و غیر دینی پا گرفت کسانی چون طالبوف و اخوزاده وتقی زاده پیشگامان روشنفکری غیر دینی وکسانی چون سید جمال الدین اسد آبادی و مرحوم نایینی و سپس محمدتقی شریعتی وبازرگان از بنیانگذاران وموثران در جریان روشنفکری دینی بودند این جریان در دهه چهل و پنجاه با دوظهور دو شخصیت به نقطه اوج می رسد که آن دو شهید مطهری و دکتر شریعتی هستند واز میان این دو نیز نقش شریعتی در تکامل روشنفکری دینی خصوصا روشنفکری شیعی پررنگ تر است و البته وجه عالم بودن مطهری قویتر واین که می گوییم شریعتی روشنفکری شیعی را به اوج رساند به خاطر برداشت های نو وجامعه شناسانه از مفاهیم شیعی بود که از همه مهم تر تکیه بر عنصر امامت و تحلیل آ ن به عنوان نهادی اجتماعی سیاسی بودکتاب( امت و امامت) دکتر شریعتی از این جهت کتاب بی نظیری است حسن کار و اوج تلاش شریعتی در این بود که او به تقلید از فضاهای حاکم بر روشنفکری دینی که تحت تاثیر اندیشه های بیشتر متفکران اهل سنت مثل عبده وا قبال که به نوعی نادیده گرفتن عنصر امامت تمرکز داشت قرار نگرفت بلکه کوشید با تکیه بر قرآن وتاریخ اهل بیت به نوسازی اصل متعالی وجامعه ساز امامت بپردازد (امامت به معنای قرآنی برتر از نبوت است نبوت پیام آوردن است و امامت مسئولیت پیاده کردن پیام ،نبی اگر امام هم باشد مثل ابراهیم باید جامعه بسازد )*
همچنین شریعتی امامت را از نگاه صرف کلامی وعقیدتی بیرون برد وآن را کنار وملازم امت دید و از نگاه اجتماعی وسیاسی وتاریخی بدان پرداخت
(امت یک جامعه متحرک مهاجر ودارای ایده آل است وامامت لازمه تفکیک ناپدیر امت است )**
ولذا به جد می توان گفت شریعتی اولین ومهم ترین جامعه شناس و نظریه پرداز شیعی به معنای دقیق کلمه در عصر معاصر است و متاسفانه بعداز شریعتی جریان روشنفکری دینی راه اورا ادامه نداد و کسانی جون دکتر سروش و محتهد شبستری و ملکیان مسیرهای دیگری که بیشتر متاثر از جریان روشنفکر دینی مسیحی و گاه روشنفکر دینی عربی بود را پیمودند و نتوانستند از عناصر بکر و غنی وانسان وجامعه ساز عقیده شیعه در طراوت وصلابت بخشیدن به اندیشه دینی بهره گیرند و لذا می توان گفت اوج روشنفکری شیعی بعداز شریعتی روبه افول یا نوعی انحراف نهاد و جامعه همچنان نیازمند روشنفکران دینی از جنس شریعتی برای تکمیل کردن واصلاح پروژه مهم روشنفکری شیعی ایرانی در عصر معاصر است
*امت وامامت ص 214
*همان ص 215