ندبه سوزناک علی(ع) درخاک سپاری فاطمه(س) اولین وغریبترین مرثیه شیعه است
وای عجب شبی است !مولا به یاد شبی می افتد که به سمت شجره نبوت می رفت تاقبس ونوری باخود آورد
-سَآتیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتیکُمْ بِشِهابٍ قَبَس -*
تا خانه ای بنا کند از نور ، نُورٌ عَلى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاء**- تا مشعل هدایتی باشد برای انسان گرفتار ظلمت
ولی چه سود که ظلمت پرستان تاب ظهور انوارالهی را در خانه ای که اذن برپایی ذکر الهی برآن نازل گشته را نیاوردند
- فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُه-**
و اراده شوم شب پرستان بر اطفاء نور محمدی وعلوی قرار گرفت _ یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ ***
واینک آسمان انسانیت که با چراغ فاطمی در شب های تار چلچراغی داشت کوکب خود را از دست می دهد
- کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ - **
و علی تنها با امت مظلومه ومهمومه خود وداع می کند فاطمه (س) امت علی(ع) بود در زمانه ای که مروت مردمان مرده بود ،
بدان سان که جدبزرگوارش ابراهیم یک تنه امتی گشت _إِنَّ إِبْراهیمَ کانَ أُمَّة ****
و اینک علی (ع) امانت زخمدیده و پهلو شکسته را به حبیبش رسول خدا تحویل می دهد
-فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ #-پس امانتى که به من سپرده بودى برگردانده شد، و به صاحبش رسید،
وحیدر کرار که در فقدان فاطمه پاک بی تاب گشته شکایت مردمان دون زمان را به پیامبر می برد ونجوا نه فریاد وناله می زند
که این امتت بود که فاطمه را آزرد
سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَال- #
-به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امّت تو چگونه در ستمکارى بر او اجتماع کردند،
از فاطمه علیها السّلام بپرس، و احوال اندوهناک ما را از او خبر گیر-
وکسی نمی داند وقتی پهلوی فاطمه شکست در دل پهلوان خیبر چه غوغایی بود ؟
وسکوت وصبر مولا همچون مرقد پاک فاطمه (س) تا قیامت سر مگویی می شود
که فقط سوز آن را در ندبه های علی (ع) می توان یافت
- قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی #-اى پیامبر خدا، صبر و بردبارى من با از دست دادن فاطمه علیها السّلام کم شده
*نمل /7
**نور /35
***صف /8
****نحل /120
# نهج البلاغه /خطبه 202
درادامه نقد جواب آقای سروش به برخی منتقدان به بخش دیگری از سخن ایشان می پردازیم نویسنده بعداز آن که بی اعتبار شدن فقه را امرغیر مهمی دانست که درنوشته قبل به آن پرداختیم بدون این که پاسخ صریحی به این سئوال بدهند که آیا نظریه شان به بی اعتباری فقه می انجامد یا نه؟ مدعی می شود منشأ احکام فقهی هم رویای پیامبر است وآن را این گونه تبیین می کند
( حقیقت این است که احکام فقهی قرآن، محصول تجربة رؤیایی پیامبر و تعبیر آنند. پیامبر اسلام، طهارت معنوی را که مقدّمة گزاردن نماز است، به صورت شستن دست و صورت، در رؤیای وحیانی دیدهاند و بدان فرمان دادهاند.
همینطور است خباثت خمر و خوک و خون و دیگر محرّمات. به عبارت دیگر و آشناتر، غایاتی چون طهارت و نورانیّت، به صورت آداب و مناسک بر او ظاهر شدهاند. بنگرید که تیمّم (دست و صورت را به خاک آلودن) را هم طهارت آفرین میشمارد!
چنین طهارتی فقط رؤیایی است و دقیقاً به همین دلیل است که احکام عبادی را تحلیل و تبیین علمیـ تجربی نمیتوان کرد، چون اینها جامههایی رؤیایی و صوّرند که بر حقایق و غایاتی متعالی پوشانده شدهاند، نه مقدّماتی حسّی برای رسیدن به غایاتی حسّی.)
درباره حکم غیرعبادی تحریم طلا بر مردان نیز می گوید :
(مشاهدة رؤیاییـ مثالی آن، که (پیامبر ) طلا را بر دست مرد چون گل آتش دید، حکم فقهی تحریم طلا را پدید آورد و بر این قیاس، جمیع احکام فقهی دیگر)#
دراین بیان ایشان ادعا ودلیلی مطرح می کند ادعا آن است که منشأ احکام قرآنی چه عبادی که ابتدا مطرح می کند وچه غیر عبادی که بعد با عنوان جمیع احکام فقهی به آن تصریح می کند رویای پیامبر است ودلیل آن آثار غیر محسوس و نداشتن غایت حسی برای احکام است
اما دراین دلیل تراشی از این امر غفلت می ورزند که طبق مبنا وملاک خود ایشان بسیاری از احکام فقهی اثر حسی نیز دارد آیا طهارت درشکل وضو وغسل اثر حسی ندارند وفرد با وضو وغسل احساس طهارت ظاهری نمی کند ؟
وامادرباره احکامی چون تیمم که احکامی ثانوی هستند ودر اضطرار حجیت پیدامی کنند نیز ایشان دچار خلط بین طهارت ظاهری وباطنی می شود وملاک را تنها ظاهر گرفته وآن رادراین جا ناممکن می داند
درحالی که دراحکام خصوصا عبادی درکنار ظاهر ومهم تر از آن باطن در نظر است ودرامثال تیمم که در ضرورت انجام می شود ودر اقلیت ابتلا قرار داردبه خاطر این که طهارت ظاهری با نبود آب غیر ممکن است به طهارت باطنی تکیه می شود
و تیمم با خاک که نوعی تمرین تکبر ستیزی وتطهیر روحی است به عنوان مقدمه نماز قرار می گیرد که اساس نماز هم برای دوری از استکبار ومنیت است
بنابراین برخلاف پندار ایشان احکام دارای غایات حسی وغیر وحسی هردو ست ونمونه آن خیل عظیم احکام عبادی وغیر عبادی است آیا پرداخت زکات ،پرهیز از ربا ،استحباب اکید قرض الحسنه ،حکم فاخر حجاب وجهاد و هجرت و هزارن حکم عبادی واجتماعی دیگر آثار وغایات حسی ندارند ؟
انکار غایات وآثار محسوس این احکام برفرد وجامعه انکار مسلمات وبدیهیات وجدانی است درموارد خاص واستثنایی نیز گرچه ممکن است آثار محسوس ودنیوی آن برای ما معلوم نباشد اما آثار باطنی آن بر روح و روان به روشنی آشکار است
بنابراین مبنا وملاک نویسنده نمی تواند رویایی بودن احکام را ثابت کند و اتفاقا غالب احکام دارای آثار محسوس ودنیوی هستند نویسنده در توجیه ادعای معیوب رویای رسولانه به جایی می رسد
که با غیب گویی منشأ تحریم طلا بر مردان نیز فقط رویا می داند نه ملاحظه جنسیتی وغیره با آن که نظر شارع دراین گونه محرمات که درتاکید بر دوری از تشابه سازی بین مردان و زنان استوار است روشن است
نویسنده درارائه شاهد و دلیل بریافته خود به آیاتی اشاره می کند که از نگاهی باطن بینانه حقایق احکام را روشن می کنند مثل آیاتی که رباخواری را آتش خواری می دانند واز نظر نویسنده چون در تعلیل تحریم ربا و حرام بودن اکل مال یتیم به باطن آن اشاره شده است
پس این احکام دارای ملاکا های غیردنیوی وغیر محسوس وغیر علمی و رویایی است ! این ادعا بازگشت به همان انفکاک بین ظاهر وباطن ودنیا وآخرت وعلم وایمان دارد که گویا دراندیشه های ایشان رسوب کرده است
از ایشان می پرسیم چه تنافی بین ملاک های اخروی و دنیوی و جودارد ؟ آیا اگر عملی دنیوی انسان را به آتش اخروی می کشد نمی تواند آثار منفی درهمین دنیا نیز داشته باشد؟ آیا ربایی که عاقبتش جهنم است اقتصاد را بیمار وتولید وکار را بی ارزش نمی کند وشیرازه اجتماع را از هم نمی پاشد؟
و اگر قرآن به غایات اخروی آن اشاره کرد به معنای نفی غایات محسوس ودنیوی وعلمی است؟! ومایه تعجب وتاسف است که نویسنده علم وحس رانیز ملازم می بیند وغیر محسوس را غیر علمی می داند که خود ادعایی بشدت غیرعلمی است
از آن گذشته از ایشان می پرسیم چرا به آیات بسیار دیگر که غایات و ملاک های دنیوی ومحسوس را بیان می کند توجه نمی کنید؟ در حکم حجاب مگر نفرمود زنان مومن حجاب داشته باشند تا به عفت شناخته شوند و مورد آزار بیماردلان قرار نگیرند ؟واین آیا ملاک وغایتی دنیوی واجتماعی نیست ؟
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً
( اى پیامبر، به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که چادر خود را بر خود فرو پوشند. این مناسبتر است، تا شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند. و خدا آمرزنده و مهربان است.)احزاب /59
درتحریم خمر وقمار مگر ایجاد دشمنی وعداوت دنیوی را از ملاک های تحریم بیان نکرد ؟
إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ
(شیطان مىخواهد با شراب و قمار میان شما کینه و دشمنى افکند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد، آیا بس مىکنید؟) (مائده /91)
وجالب این که دراین آیه شریفه بین ملاک دنیوی وا خروی جمع شده و به هردو اشاره می شود که خمرو قمار هم مانع عبادت و نماز است هم مضر به حیات مسالمت آمیز اجتماعی است واز این موارد فروان است
خلاصه آن که ادعا ی مطرح شدهد یعنی رویایی بون احکام بی اساس و دلیل ارائه شده یعنی وجود ملاکات غیر محسوس سست و شواهد بیان شده غیر مرتبط با ادعا ودلیل هستند ، و باکاوش اندکی در احکام وفقه قرآنی باطل بودن ادعا وابطل بودن دلیل وابتر بودن شواهد ادعایی روشن می شود .
#نقل از سایت دین آنلاین
آقای سروش در جواب به نقدهای رویای رسولانه البته نه همه نقدها بلکه در پاسخ برخی از ایرادات منتقدان مطالبی گفته اندکه علیل بودن نظریه خود را بیشتر نمایان ساخته است
وبه جای رفوی عیوب سابق نقص های دیگری رابرآن افزوده است وبه تعبیر قدما ازقضا سکنجبین صفرا فزود ،دراین نوشته به بخشی از آن پاسخ که اختصاص به موضوع فقه واحکام درقرآن دارد پرداخته و نکات واشکالات پیرامون آن رابیان می کنیم
نویسنده یکی از نقدهای منتقدان به نظریه خود را این گونه طرح می کند :
(بر طبق این نظریه، آیات احکام از حجیّت ساقط است، چرا که طبق ظاهر و معنای عرفی و غیر رازآلودبه آنها نمیتوان عمل کرد، بلکه باید به پارهای معانی رمزی و نفسانی و مانند آن تأویل برد و به این ترتیب به اباحه منهیّات و برداشتن تکالیف گرایید.)#
و درجواب ابتدا ساقط شدن اعتبار فقه را بی اهمیت می خواند و می گوید :
(گیرم که حجیّتِ احکام فقهی ساقط شود و در کالبد فقه، جانی و توانی نماند، آیا این مؤدّی به اباحهگری میشود؟ دینی که اخلاق دارد، آن هم اخلاقی فاخر و فربه، چگونه راه را بر اباحه باز خواهد نهاد؟ !)درادامه هم به خیال خود دردفاع از اخلاق حملات متعددی به فقه موجود می کند
بنابراین تا به این جا ادعایی که مطرح شد آن است که آنچه دین را از اباحه گری حفظ می کند فقه نیست بلکه اخلاق است لذا فقه بود ونبودش چندان اهمیتی ندارد
این ادعا بازگشت به نگاه تجزیه طلب به دین ومعارف آن دارد که نویسنده از قبض وبسط تاکنون آن رادنبال می کند ومی کوشد اعضاء واجزای لایتجزی و واحد دین را با قیچی پندارخود تکه تکه کند و برهرکدام حکمی خاص بارکند
واین بازگشت به عدم شناخت درست دین اسلام دارد، اسلام یک حقیقت متعالی بیشتر نیست و فقه و اخلاق و عقیده همه جلوه هاو ظهورات آن حقیقت واحد هستند این گونه نیست که فقه اسلام بااخلاق وعقیده اش چند جزیره نزدیک به هم باشند و دین مجموعه این جزایر مختلف باشد
بلکه همه این ها ظهورات و جلوهای حقیقتی واحد باروح وگوهر واحد هستند وخود قرآن گواه همین وحدت و ارتباط وثیق و حیاتی است که می بینیم درآیات قرآن از تجزیه و تقسیم بندی های امثال ایشان خبری نیست
و حکم فقهی و اخلاقی و عرفانی همه درهم تنیده هستند فرضا اول آیه حکم فقهی را می گوید وسط آیه نکته اخلاقی و آخرش لطیفه ای عرفانی،و درعین حال کل آیه درباره یک موضوع و مطلب واحد است به این آیه توجه کنید
(وانکحوا الایمی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم ان یکونوا فقرایغنیهم الله من فضله والله واسع علیم
(مردان وزنان بی همسر وغلامان وکنیزان شایسته خودرا همسردهید اگر تهیدست اند خداآنان را ازفزون بخشی خود بی نیاز می کند وخدا بسیار عطاکننده وداناست نور/32)
ابتدای آیه دستوری فقهی است مبنی براین که زمینه ازدواج جوانان مجرد را فراهم کنید و سط آن نکته ای اخلاقی را بیان می کند که مبادا از فقر بترسید بلکه امیدوار به فضل الهی باشید
وانتهای آیه هم با آوردن دو اسم از اسماء حسنای الهی با لطیفه ای عرفانی دلهارا آرامش وسکون می بخشد وامثال این آیه بیشماراست
بنابراین اسلام در ذات خود پیکر واحد است وآن تجزیه وتکه تکه کردنهاساخته و پرداخته اوهام خام بشری است و لذااگر ضربه ای به فقه دین وارد شود به اخلاق وعرفان دین وارد شده است وبالعکس
ودینی که فقه نداشته باشد اخلاق و عرفانش نیز برباد خواهد رفت نمونه آن را درمسیحیت می بینیم ،تجسم خارجی ودنیوی اخلاق وعرفان به فقه است وکنار زدن فقه وخواستن دین واخلاق بدون فقه مثل مطالبه روحی بی جسم وپیکر دراین دنیااست که امری محال است
بنابراین این که کسی بخواهد با تحقیر فقه به خیال خود بهایی به اخلاق دهد ودین را بااخلاق حفظ کند نه تنها جفای به فقه که ظلم به اخلاق نموده است رابطه اخلاق وفقه وعرفان و دریک جمله ارتباط ظاهر و باطن دین مثل رابطه جسم وجان است
فرضا نیاز ما به آب و غذا گرچه درظاهر جسمی است اما تضمین کننده دوام جان دراین دنیا نیز هست واگر کسی به خیال خام بخواهد باتکیه برروح از حاجت جسم غافل شود هردوی جسم وجان را ازدست خواهد داد
بنابراین جداکردن این معارف بهم پیوسته از هم به معنای تکه تکه کردن حقیقت دین است همان که قرآن در توبیخ آن فرمود: الذین جعلو القرآن عضین* فو ربک لنسئلنهم اجمعین *آنان که قرآن رابخش بخش کردند به پروردگارت سوگند آنان را بازخواست می کنیم حجر/91
این مطلب ادامه دارد و بخش دیگر نقد به مطالب ایراد شده را درنوشته دیگری پی می گیریم انشاالله
#نقل از سایت دین آنلاین
Knowing poverty
In response to criticisms of Mr. Soroush dream Rsvlanh not all criticisms , but in response to some critical elements of his theory of pimping realize above highlights
And instead Rfvy former faults and defects have added another rubber bladder Fzvd Sknjbyn Azqza ancients interpreted , in this paper , which devotes part of its response to the law, rules , and tips Drqran Vashkalat we uttered about it
One of the criticisms of his theory, these critics author proposes :
( According to this idea , verses, sentences are void of authority , because it is commonly believed that the appearance of non Razalvdbh they did not , it must be some secret meaning and interpretation of the ego , and the like , and thus to remove Abahh Mnhyat assignments turned . ) #
And in response to the overthrow of Jurisprudence credit unimportant calls and says :
( I am the authority to void legal rulings and a body of jurisprudence , criminal , and can not , it is the taxpayer to Abahhgry ? Religious morality , a morality that fine and fat , how Abahh opens the way ! ) Goes well several attacks to the existing law, your imagination is the defense of ethics
Thus, a claim that was brought up here is that of religion Abahh Gray maintains that moral law is not the law so it was not important Vnbvdsh
is different
But all this manifestation, appearance and reality are eupeptic Vgvhr unit itself proof that the Qur"an is vital unity deeply connected and see that he is so dry there is no classification of the Qur"an Analysis
And death are intertwined legal and ethical and mystical of all first- instance verdict of the verse says, the middle verse of the legal and ethical point of his joke , mystical , and yet the whole verse is about a subject and content of the verse see
( Vankhva Iman Mnkm Valsalhyn I Vamaykm Badkm the Ykvnva Fqrayghnyhm God my God droppings Vasei Aleem
( Men and women worthy of his wife Vknyzan Vghlaman Hmsrdhyd Khdaanan If you have poor Azfzvn your part does not need much Taknndh Lord Vdanast Light / 32 )
Religious instruction is initially based on this verse single marriage Provide background and level it provides an ethical point , for fear of poverty, fear , but hope you the grace of God
Verse trucks bringing together two of the name Asmaa Hosna mystical divine joke Dlhara express this verse gives comfort Vskvn Byshmarast
Thus Islam itself and its body is a single piece of data Vtkh Krdnhasakhth and raw human illusions and Lzaagr dealt a blow to the Islamic religion to morality, religion and mysticism entered Vbalks
Vdyny that there is no law of morality and Rfansh Wind will also see a sample Drmsyhyt , ethics and mysticism embodied Vdnyvy outer pockets give the jurisprudence jurisprudence jurisprudence Vkhvastn religion and ethics no such claim in this Dnyaast Vpykr psychological object , which is impossible
So who wants to humiliate your imagination Baha"i jurisprudence to ethics Vdyn maintain the moral ethics is not just cruelty of the persecution of religious mysticism and pulsate in a moral relationship , including the relationship between appearance and essence of religion is like the relationship of John "s body
Ideally, we need food and water to ensure the durability of the Drzahr physical but also the life of this world, and if someone wants Batkyh Brrvh the illusion of an object need to be both ignorant and John the object will lose
It also means removing the teachings of interconnected pieces of religious truth as the Quran rebuked them , saying : Alzyn Jlv al Zyn * fu * Rbk Lnsylnhm Ajmyn they were part of the Qur"an Rabkhsh by your Lord , we ask them to stone / 91
The article goes on to criticize the content delivered by other sectors are taking other writings Inshallah
# Quotes online religious site
امیدی آیا دوباره می آید ؟
اختری آیا دوباره می تابد ؟
آن که می خواهد بشکند سکوت ما
آن که می خواهد نشکند شکوه ما
دعا ودعوتی خواهد کرد ؟
سلام وصحبتی خواهد کرد ؟
سینه آکنده حرف است
ولی زبان دل بسته است
همه چیز به یک نظر بسته است
تابشنوی قلب ما هم رسته است
منشور روحانیت پیام مهم وتاریخی حضرت امام خطاب به روحانیون بود که در اواخر عمر شریفشان در اسفند 67صادرشد این پیام پرمحتوای امام اختصاص به آن زمان نداشت
واصول وامهاتی درآن مطرح شده است که برای همیشه خط مشی ومرامنامه روحانیت اصیل وانقلابی را ترسیم نموده است.
وامروز نسل جوان خصوصا جواانان حوزه که امام رادرک نکرده اند باید با تامل در سطر سطر این پیام درس بصیرت بگیرند و با توجه به بینات این منشور به شناخت صحیح از خط انقلاب و نقش وجایگاه روحانیت مبارز واصیل برسند .
دراین نوشته به بخش هایی از این پیام تاریخی وبه نکات مهمی که حضرت امام به آن توجه داشتند وروحانیون را نسبت به آگاهی به آنها توصیه فرمودند می پردازیم
1- نقش بی نظیر علماء و روحانیون
در بخش نخست این پیام امام در واکنش به برخی ادعاهای روشنفکرمابانه که به دنبال تضعیف جایگاه فقه و فقیهان وعالمان علوم اهل بیت علهم السلام هستند به دفاع از جایگاه والاونقش ویژه عالمان راستین درطول تاریخ می پردازد
حضرت امام خط فقاهت وعلم متصل به کانون اهل بیت را درطول تاریخ نجات بخش علمی وعملی مسلمانان می داند وبا اشاره به تلاش عالمان راستین در دو بعد علمی ومبارزاتی این مجاهدت ها را مایه بقاء وحفظ کیان اسلام وکشور ومردم می دانند.
و تلاش علمی وخالصانه این قشررا برای فهم دقیق ودرست معارف الهی و حفظ دین ناب محمدی (ص) بزرگ وستودنی واستثنایی برمی شمرد ومی فرماید :
(اگر فقهاى عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به خورد تودهها داده بودند. جمعآورى و نگهدارى علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار
و سنت و سیره معصومین ـ علیهم السلام ـ و ثبت و تبویب و تنقیح آنان در شرایطى که امکانات بسیار کم بوده است
و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت همه امکانات خود را به کار مىگرفتند، کار آسانى نبوده است )
و همچنین روحانیت اصیل را پیشگامان جهاد ومبارزه با ظلم وظالمان وطرفداری از مستضعفان وضعیفان می داند ومی فرماید :
( در هر نهضت و انقلاب الهى و مردمى، علماى اسلام اولین کسانى بودهاند که بر تارک جبین شان خون و شهادت نقش بسته است. کدام انقلاب مردمى ـ اسلامى را سراغ کنیم که در آن حوزه و روحانیت پیش کسوت شهادت نبودهاند
و بر بالاى دار نرفتهاند و اجساد مطهرشان بر سنگفرشهاى حوادث خونین به شهادت نایستاده است؟ )
2- خطر تحجر ومتحجران
حضرت امام دربخش بعدی پیام خود به نقطه مقابل روشنفکری یعنی تحجر می پردازد وبا اشاره به دشمنی ومخالفت این ایده با روش ومنش روحانیت اصیل ومردمی ودردمند و با توجه دادن روحانیون به نقشه های دشمنان ،متحجران را ابزار دست دشمنان برای مقابله با روحانیت اصیل ومردمی می دانند
ایشان به اندازه ای درباره خطر متحجران حساس هستند که دراین پیام برای آگاهی بخش به نسل ها حتی وارد نقل عینی شواهد تاریخی می شوند و در توصیف متحجران آنان را مخالفان دیروز انقلاب و کارهای آنهارا بدتر وشکننده تر از موانع دیگر مبارزه برمی شمرند .
(در شروع مبارزات اسلامى اگر مىخواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مىشنیدى که شاه شیعه است! عدهاى مقدس نماى واپسگرا همه چیز را حرام مىدانستند و هیچکس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند.
خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهاى دیگران نخورده است)
ونکته در خور تامل این که حضرت امام در ادامه با اشاره به این که متحجران مخالف مبارزه دیروز، امروز رنگ عوض کرده وبه گونه ای دیگر سخن می گویند ومخالفان ورود درسیاست، سیاست باز زمان شده اند
با بینش عمیق وسیاس وعارفانه خود لایه های پنهانی وسالوس نمایی این جریان را آشکار می کند و به روحانیون جوان چنین هشدار می دهند .
(طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدسمآبى و دین فروشى عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده اند )
آن امام حکیم وباطن بین با اشاره به فرصت طلبی متحجران رنگ عوض کرده به روش ومنش سیاست ورزی آنها اشاره کرده وتهمت زنی به مبارزان اصیل را شیوه ومرام آنها می داند.
( دستهاى دیگر از روحانى نماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مىدانستند و سر به آستانه دربار مىساییدند
، یکمرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند)*
و حضرت ایشان از چهره متظاهر و ریاکار وفرصت طلب متحجران این گونه پرده برمی دارد.
(دیروز «حجتیهاى»ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابیتر از انقلابیون شدهاند! )
این بیانات حکیمانه وهوشمندانه حضرت امام ونشان دادن چهره رفاه طلب ومبارزه گریز دیروز وانقلابی نمایی امروز متحجران از نکات قابل تامل برای همه خصوصا روحانیون جوان عزیز است
تا درشناخت انقلابیون اصیل از انقلابی نمایان فرصت طلب به اشتباه نیفتند.
.