سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زینب به معنای زینت پدراست اما زینب کبری را چرا زینت پدر نام نهادند آن هم زینت پدری بی بدیل  چون امیرمومنان( ع)،زینب زینت علی (ع) است و چه مقام ومنزلتی دارد این بانو ! زینت علی بودن کار کوچکی نیست یک دنیا معرفت وعظمت وشکوه وعزت می خواهد.

 زینت مردی که عصاره تقوا وعرفان وایمان است  وزینب زینت پدراست چون که از شریعه زلال شجاعت علی (ع) سیراب گشته  و در صحنه های سخت و مردافکن روزگار نامردی ونامردمی های اموی در کوفه نفرین شده  وشام شوم

شیر زنی است که ترس وتردید واضطراب نمی شناسد ،زینب زینت علی (ع) در شناساندن عاشوراء برای همه نسل ها هم هست ،در چشمان زینب نور ملکوتی علی (ع) می درخشد و  جز زیبایی نمی بیند (ومارایت الا جمیلا ) و عاشقانه ترین وحماسی ترین تفسیررا از صحنه شهادت فرزند علی(ع)  ویاران عزیرش ارائه دهد.

واین زبان امیر بیان  است که در کام این بانوی ادب ومعرفت سخن می گوید آن گاه که خطبه می خواند وکوفه وشام را به لرزنده می اندازد آن گاه که فرعون زمان را خوار و رسوا می کند.

 زینب زینت پدر زینت علی (ع) است ،چرا که همان گونه که اگر علی (ع) نبود نهضت و سنت  پیامبر در تفسیر وتاویل وجعل وتحریف کذب وکذابان از حقیقت وباطن تهی می گشت ،اگر خطبه ها ی زینب نبود خونریزان جلاد زمان یا جامه نفاق وندامت به تن می کردند وخودرادر شهادت سیدالشهداء  مبری از گناه وظلم معرفی می کردند

ویا با سالوسی وسیاست ورزی مکارانه خودرا فاتح بر عده ای شورشی می شمردند اما کلام علی(ع)  یک بار دیگر این بار از زبان زینت پدر زینب کبری جاری شد تا در شبهه افکنی شیادان حق از باطل شناخته شود.ظلم وظالمان رسوا ومفتضح گردند .

 زینب، زینت پدر در آیتی از جامعیت علی (ع) بودن نیز هست او در کربلا تا حسین (ع) زنده است خواهر ی فدایی است وبعد از آقا او  مادر وامیر  ومدیر کاروان پردرد وغصه کربلا  وپرستار کودکان وزنان وسخن گوی صادق وپرصلابت امام شهید است .

و زینب زینت پدراست در شناساندن زن مسلمان وعلوی، زینب زینت علی(ع)  در امتداد تاریخ است تا نشان دهد دختر دست پرورده علی(ع)   و  بانوی دانش آموخته مکتب مولا بودن یعنی چه ؟تا همه ببینند که دختر خانه علی(ع)  اختر آسمان معرفت وحماسه وسیاست وعطوفت است .

وبرای همیشه این ظلم بزرگ را فریاد گر باشد که اگر دسیسه خناسان نبود اگر علی(ع)  خانه نشین نمی شد اگر سرنوشت وتربیت مردم به دست امیر علم وعرفان وحکمت می بود در هر خانه مسلمان دختر وبانویی از جنس زینب تربیت می شد .

میلاد مسعود زینب کبری برحق جویان  مبارک باد






تاریخ : پنج شنبه 92/12/15 | 8:53 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

ازخصوصیات خوب آقای مصباح یزدی این است که سخنان خودرا صادقانه وصریح بیان می کند وبرایش مهم نیست که چه واکنشی خواهد داشت وبه اصطلاح اهل جوزدگی نیست ودرمقابل اندیشه های مشهور زمان حالت مرعوبیت ندارند

 واصولی را که به نظر خود درست میدانند به صراحت بیان می کنند اما مشکل از جایی آغاز می شود که ایشان خودرا مفسر نظرات امام خمینی دانسته واصول وارزش هایی که امام مطرح کردند را شرح وتفصیل داده وآن را منتسب به امام می دانند

 این که آقای مصباح فرضا  اعتقاد چندانی ی به رای مردم نداشته باشند این که ایشان از حکومت اسلامی وجمهوری اسلامی تفسیر وبرداشت خاص به خود را داشته باشند موضوعی طبیعی وپذیرفته شده است

اما انتساب این سخنان به امام راحل  وامام را آن  گونه که خود می اندیشد  به جامعه وجوانانی که آن عزیز را درک نکرده  اند شناساندن از نکات قابل تامل وتعجب وتاسف است

واین موضوع وقتی اهمیت بیشتر می یابد که بدانیم درزمان امام راحل قرابت ونزدیکی خاص و ویژ ه ای بین آقای مصباح وامام نبود

وایشان  حکمی از امام درزمینه ای ندارند و در مواقع مختلف انقلاب ایفاگر نقش خاصی که حکایت از اعتماد وعنایت خاص امام به ایشان باشد نبوده اند بنابراین اگر هم بناست کسی مفسر نظرات امام باشد باید قرابت و همراهی ویژ ه او با امام به اثبات رسیده باشد

جالب این که کسانی که درباره امام خودرا حساس نشان داده وباشدت وحدت برخی از نزدیکان امام راحل را به دروغ گویی وجعل وتحریف درباره امام متهم می کنند در مقابل چنین نظراتی سکوت کرده ویا حتی همراهی وحمایت می کنند واین مظلومیت مضاعف امام رادر جامعه فعلی می رساند

امامی که فرمود میزان رای ملت است و همواره مردم را ولی نعمت خود می نامید امامی که درعمل از ابتدای پیروزی با وجود محبوبیت بی نظیر بدون رای ونظر مردم اقدامی اساسی انجام نداد دربیان آقای مصباح این گونه معرفی می شود که  طرح  جمهوریت ازجانب امام  ودفاع از حق مردم از باب مجادله واقناع جامعه وزمان بود#

 یعنی نظر واقعی امام چیز دیگری بوده است !وامام صادق وشجاع به پنهان کاری وبه نوعی سیاسی کاری متهم می شود ؟! سئوالی که مطرح است این که چرا برخی  برای تحمیل نظرات خود بر اندیشه های امام تا جایی پیش می روند  که صداقت وصراحت امام عزیز را زیر سئوال می برند

 آیا شجاعت علمی واندیشه ای اقتضا نمی کند به جای این تحریف وتحمیل های پرهزینه نظر خودرا آن هم به نام خود وبا استدالال واجتهاد خود بیان کنند نه با نام امام ؟

انشالله توفیقی بود در نقد نظرات  ایشان به تفصیل سخن خواهیم گفت

# نقل از سایت دین آنلاین






تاریخ : دوشنبه 92/12/12 | 9:29 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

گذشتگان ما برای هر کاری آدابی را می شناختند وهیچ کاری را بدون ادب آن کار انجام نمی دادند وشناخت وشناساندن آداب کارها ازضروریات زندگی وتعلیم وتعلم وتربیت  می دانستند  ادب غذا خوردن ادب لباس پوشیدن ادب حرف زدن ادب نوشتن ادب خواندن ودهها ادب دیگر

 اما ادب چیست؟ وچرا دین واخلاق وهنر وعلم  وفرهنگ ما آن همه به ادب حساس است وبهاء می دهد ؟ ادب یعنی پیوند دادن ظاهر با باطن ادب یعنی معنادارکردن  اعمال  ادب یعنی دیدن نظم ونظام درهستی واعمال آن در حرکات وافعال وسکنات ادب از ایمان واعتقاد به معنا سرچشمه می گیرد

ادب از دیدن تفاوت زندگی انسانی وحیوانی واز کرامت انسان وکارهایش ناشی می شود فرهنگ  ومردمی که به ادب پایبند است ومی گوید هرکاری ادبی دارد باادب حیات انسانی را تضمین می کند

 فرضا وقتی گفته می شود ادب غذاخوردن یعنی آنچه که خوردن ما را از خوردن حیوانی متمایز می سازد و اصل مشترک نیاز به غذا وخوردن  را درانسان وحیوان  باادب دارای ویژگی خاص انسانی می سازد

وغذاخوردن دیگر وصف وکاری حیوانی نخواهد بود بلکه انسانی است با یاد ونام خدا آغاز می شود به طهارت وطیب بودنش توجه می شود وبعد از غذا حمد خدا می شود  واین هاست که خوردن ما را انسانی می کند

 والا به تعبیر حکیمانه امام سجاد درصحیفه که فرمود خدایا سپاس تورا که به ما معرفت خودرا آموختی تا تورا حمد کنیم حمدی که انسان را از حیوان متمایز می سازد، ادب همچنین حکایت از اعتقاد به باطن درعالم دارد  و روح انسان را با جسمش پیوند می دهد

هر امر به ظاهری فیزیکی و مادی ومحسوس را با غیب و باطن وملکوت مرتبط می سازد فرضا درادب خوابیدن آمده  که با وضو وبا دعا به رختخواب بروید و روبه قبله بخوابید یعنی خواب خودرا باطهارت وقداست همراه سازید

 ادب علاوه بر  اخلاق هنر نیز هست ،درادب انسان زمان ومکان را درنظر دارد ومثل سخنور یلیغی که به جا وبه اندازه و زیبا سخن می گوید مراقب است که در وقت خود ودرجای خود کار خودرا انجام دهد ادب می آموزد که علاوه بر نیت خوب باید عمل به جا و زیبا وانسانی  داشت

وظیفه اخلاق و فقه و ادبیات وهنر اصیل همه ادب آموزی به انسان است و تفاوت ظریف و مهم علم حقوق که امروزه می خواهد جای فقه را بگیرد با فقه درهمین است که یکی اعتقاد به ادب به باطن به معنا به حقیقت انسان  دارد ودیگری اعتقاد و اعتنایی بدان ندارد

لذاست که حق همجنس گرا وسگ وگربه درکنار وگاه مهم تر از حق  مردمان در نظام حقوقی جدید به رسمیت شناخته می شود وحق حجاب وعفاف زن مسلمان زیر پا گذاشته می شود

تفاوت هنر قدیم و جدید نیز درهمین نکته است لذاست که فردی در ایران اسلامی به نام هنر جدید به خود این جرات را می دهد که بگوید  برای خنداندن مردم حاضر است هرکاری بکند هر کاری حتی ...

جمله ای که دل هنرمندان اصیل وادب شناسی چون استاد مشایخی را به درد می  آورد و  سخن سخیفی که  هنر نشناسی  و دوری  از  ادب گوینده آن را می رساند

دوباره برمی گردم به جمله آغازین ،ادب مرز شاخص بین انسان وحیوان است وهرکس درهر کاری ادب آن را نشناسد وبه جانیاورد مرز میان خود وحیوانیت را بهم زده وبفهمد یا نه وارد حیطه حیوانی گشته است

وتفاوت نمی کند آن کار امری معمولی چون خوردن وخوابیدن باشد یا امر مهم تری چون سخن گفتن یا هنر ورزی وامثال آن باشد  

وبه تعبیر زیبای حافظ   هرکه رانیست ادب لایق صحبت نبود






تاریخ : پنج شنبه 92/12/8 | 10:3 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

دعا می کنیم که بیایی

گناه می کنیم که نیایی

سلام می کنیم تا جوابمان دهی

وفانمی کنیم جوابمان نمی دهی

دعای ظهور بر زبانمان است

 غرور وغفلت درجانمان است

می گوییم خداکند که بیایی

فقط به زبان ونمی آیی

همه در حیرت یک انتخاب

همه در حسرت یک دل ناب

که به جان بخواهیم که بیایی

که جان نخواهیم اگر که نیایی

 






تاریخ : چهارشنبه 92/12/7 | 11:59 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

ازجمله نکات قابل تامل وتوجه در فرهنگ قرآن وسنت پیامبراکرم (ص)وسیره اهل بیت علیهم السلام تکیه وتاکید بر اخلاق واهمیت اولی واساسی داشتن تزکیه وتربیت اخلاقی در آموزه ها وتعالیم اسلامی است.

 باآن که دین اسلام ذو ابعاد بوده ودارای معارف متعدد وعلوم مختلف انسانی واسلامی از فقه وتفسیرتا حکمت وعرفان است اما به هیچ شاخه و رشته ای به اندازه اخلاق تاکید نشده وعلم اخلاق وخصوصا اخلاق عملی و سیره تربیت وتزکیه نقش اولی را دراسلام ایفا می کند.

ودر نگاهی اجمالی به معارف متعالی دین اسلام این مساله  کاملا آشکار دیده می شود و دراین جا به چند نمونه اشاره می کنیم

1-درآیه شریفه ای که وظایف پیامبر اکرم تبین می شود قبل از همه مساله تزکیه مطرح می شود (هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ

 إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ)

 اوست خدایى که میان عرب امى (یعنى قومى که خواندن و نوشتن هم نمى‏دانستند) پیغمبرى بزرگوار از همان مردم برانگیخت تا بر آنان آیات وحى خدا تلاوت کند و آنها را از لوث جهل و اخلاق زشت پاک سازد و شریعت کتاب سماوى و حکمت الهى بیاموزد با آنکه پیش از این همه در ورطه جهالت و گمراهى بودند   /2جمعه )

2- در آیه شریفه دیگر خداوند متعال وقتی می خواهد پیامبر اکرم (ص) را توصیف کند او را با عنوان اخلاق توصیف و تکریم می کند (انک لعلی خلق عظیم) وبا آن که پیامبر گرامی دارای ویژگی های مختلف وبرجسته از عصمت وعلم وعرفان وحکمت است

اما بر اخلاق بزرگوانه ایشان تکیه می شود واین اهمیت موضوع اخلاق را می رساند که خداوند براین خصیصه انگشت می گذارد

3-در آیات مربوط به شیطان وبیان علت سقوط او ودور شدنش از رحمت الهی نه مساله اعتقادی ویا جهالت علمی بلکه ضعف اخلاقی شمرده می شود و تکبر که یک صفت رذیله اخلاقی است به عنوان عامل انحطاط او ذکر می شود، ( إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى‏ وَ اسْتَکْبَر بجز ابلیس که از اینکار امتناع کرد و کبر ورزید .34 /بقره )

4- پیامبر اکرم در روایتی نورانی و پرمعنا هدف بعثت خودرا تکمیل مکارم اخلاق بر می شمرد(ا ِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق بحار ج 68 ص 382)

اما چرا این همه اخلاق با اهمیت است که حتی بر  علم وعرفان و حکمت  و عقاید اولویت می یابد ،دلیل این موضوع از قرآن وروایت دلائل مختلف دارد که به برخی اشاره می کنیم . 

الف- اخلاق به نوعی تجلی وعینیت همه معارف توحیدی وعلوم انسانی اسلامی وخصوصا تجلی ایمان حقیقی  است یعنی یک متخلق به اخلاق الهی در واقع به همه معارف واوامر الهی را درجان ونفس خود پیاده کرده است وعلامت صداقت درایمان ورسیدن به علم حقیقی ورشد معنوی همین است .

که آثار علم وایمان در جان انسان مشهود باشد واین زمانی است نقس آدمی متخلق باشد در واقع صفاتی چون صدق ، حلم  صبر ، متانت ،رازداری ،وامثال آن عصاره ومحصول آموخته ها واندوخته های ایمانی وعلمی است.

 لذا اخلاق به نوعی دربردارنده همه کمالات دیگر است ونقص درآن نشانه نقص در سایر مبانی است به عبارت دیگر زمانی فرد مومن واقعی است که دارای اخلاق مومنانه باشد و صرف اعتقاد وعبادت ظاهری خداوند  کافی نیست.

همان طور که خداوند درباره ابلیس  عابد  اهل تکبر  فرمود : (إِلاَّ إِبْلیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ مگر ابلیس که تکبر کرد چون از پیش کافر بود 74/ص. ) کبر ابلیس نشان داد که او در ایمانش صادق نبوده بلکه درحقیقت کافر بوده است .

ب- همه معارف وعلوم دینی وتلاش انبیاء برای انسان حقیقی شدن بشر است واین زمانی حاصل می شود که درون انسان واوصاف باطنی او الهی شود ومظهر اسماء جلال وجمال خداوند گردد.

 واین همان تخلق به اخلاق الهی است در واقع همه علوم ومعارف زمینه انسان سازی را فراهم می کنند وبه نوعی ابزار وراه رسیدن به هدف اصلی که انسان شدن است می باشند ومحور اخلاق هم همان انسان سازی است.

لذا عدالت وجهاد وعلم وسایر فضایل همه مقدمه هستند برای انسان شدن واگر انسانی نباشد وساخته نشود همه تلاش ها وهمه فضایل بی نتیجه وبی ثمر خواهند بود.

ج- با سیری اجمالی در سرگذشت دینداری وانسان می توان به این نکته کلیدی رسید که عامل انحطاط افراد وجامعه ها بیش وپیش از هرچیز عامل اخلاقی دارد از داستان شیطان که اشاره شد تا آدم نبی که مرتکب خطا شد  و دلیلش در روایت حرص عنوان شده تا سرگذشت فرزند آدم وکشتن هابیل که  طبق روایت از حسد ناشی شده است

(وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِیَّاکُمْ وَ ثَلَاثَ خِصَالٍ فَإِنَّهُنَّ رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ إِیَّاکُمْ وَ الْکِبْرَ فَإِنَّ إِبْلِیسَ حَمَلَهُ الْکِبْرُ عَلَى تَرْکِ السُّجُودِ لِآدَمَ فَلَعَنَهُ اللَّهُ وَ أَبْعَدَهُ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْحِرْصَ فَإِنَّ آدَمَ حَمَلَهُ الْحِرْصُ عَلَى أَنْ

أَکَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْحَسَدَ فَإِنَّ قَابِیلَ حَمَلَهُ الْحَسَدُ عَلَى قَتْلِ أَخِیهِ هَابِیلَ )

( پیامبر فرمود :از سه خصلت بپرهیزید که ریشه همه خطا ها هستند  بپرهیزید از تکبر که ابلیس را به ترک سجده آدم واداشت ومورد لعن خداوند قرار گرفت بپرهیزید از حرص که آدم را به خوردن درخت واداشت وبپرهیزید از حسد که قابیل را بر کشتن هابیل واداشت )  ارشاد القلوب ج1ص 121

 و موارد کثیر دیگر در تاریخ همه نشان می دهد که مهم ترین عامل سقوط وهبوط ها به اخلاق و داشتن رذیلتی اخلاقی باز می گردد

 بنابراین راه درمان فردی وجمعی وساختن جامعه وانسان ورسیدن به رشد وابسته به رشد وبالندگی اخلاقی است .لذا اول واخر تلاش ها در اصلاح فردی وجمعی باید بر اصلاح اخلاقی متمرکز باشد






تاریخ : دوشنبه 92/12/5 | 7:27 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
<   <<   61   62   63   64   65   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.