زندگی انسان مدرن دارای شاخصه هاو عوارض مختلفی است که دراین نوشته به برخی عارضه های منفی آن اشاره می کنیم
1-اولین ویژگی بارز زندگی انسان مدرن وفور اسباب وآلات و وسایل مدرن وبه نوعی انباشته شدن زندگی از ابزار و وسایل متعدد و متکثر مدرن است امروز خانه ای نیست که حداقل نزدیک بیست وسیله ریز ودرشت مدرن درآن نباشد
از تلویزیون ویخچال تا کامپیوتر وموبایل وغیره وسایلی که حد وجودیشان درسطح شی بودن است و این مساله دمخور شدن انسان با اشیاء را به همراه داشته و دور شدن از انسان های دیگر وطبیعت وموجودات طبیعی را
ولازمه آن هم ذات پندای انسان واشیاء وتنزل وجود ی اوست وانسان در انس زیاد با اسباب ناخواسته خودرا نیز در حد ابزار می بیند و می شناسد و این تنزل ذلیلانه ای را در وجود اورا پدید می آورد واورا بخصوص از احساس وعواطف تهی می کند
2- ویژگی دوم دنیای مدرن مصرفی شدن هر چه بیشتر خصوصا در جامعه شهری است به گونه ای که انسان مدرن همه نیازهای خودرا از بیرون وبا پول تهیه می کند از آب ونان گرفته تا سایر نیازهای رفاهی وتفریحی وغیره را که این مساله چند عارضه را به دنبال دارد
اول خالی شدن انسان مدرن از خلاقیت وفعالیت است انسان مدرن به جای آنکه نیازهای حتی ساده خودرا با فکر وقدرت وکار خود برآورده سازد با پرداخت پول مرتفع می سازد بنابراین انسان مدرن فردی مصرف محور ومنفعل وغیر مبتکر است
عارضه دوم این که پول جای عواطف انسانی وتعاون وهمکاری وهمدلی وهمراهی را گرفته است اگر در دنیای سنتی انسان محور زندگی بود وانسان ها به کمک هم آن هم کمک انسان دوستانه وعاطفی غالبا حاجات خودرا برآورده می ساختند امروز جای انسان را پول وابزار گرفته است
واین موضوع عوارض منفی بسیار از جمله دوری انسان ها از هم واحساس غنای کاذب نسبت به هم و فراموشی همدیگر و درنتیجه فراموشی خودانسانی واجتماعی را به دنبال داشته است
3-سومین ویژگی بارز دنیای مدرن تسلط رسانه های سرگرم کننده بر زندگی افراد وجوامع است دردنیای مدرن انسانها دائما در معرض تهاجم نرم رسانه هاهستند و این هجوم رسانه های تصویری وشنیداری جای جای ذهن وقلب ودرون آنهارا تسخیر کرده وخلوت وسکوت را از او گرفته است
انسان دنیای مدرن ذهن وضمیرش در خانه وخیابان وحتی بیابان مشغول انواع سرگرمی هایی از جنس فیلم وتصویر وموسیقی وامثال آن است واین موضوع یک خود بیگانگی مفرط را به وجود آورده است به گونه ای که اگر هم دغدغه ای داشته باشد آن را نیز رسانه تعریف ومشخص می کنند
فرصت تفکر فرصت کار خلاقانه را ازاو گرفته اند وهمان طور که غذای جسم اورا درازای دریافت پول برایش آماده کرده اند غذای روحش را نیز البته بیشتر از نوع کاذب آن را رسانه ها برایش فراهم ساخته اند
وبهتر بگوییم اورا دچار نوعی تخدیر واعتیاد کرده اند که حتی به غذاهای اصیل روحی میل ورغبت نشان نمی دهد بلکه به دنبال سرگرمی وبازی وغفلت افزای است و لازمه آن خود فراموشی است
4- ویژگی چهارم عوض شدن جای بازی و واقعیت درزندگی است یعنی بازی برای انسان مدرن واقعیت شده وواقعیت فراموش شده است که البته این امر هم بیشتر با کمک ومدد رسانه ها رخ داده است
لذا دردنیای مدرن الگو ها هم بیش از آن که از زندگی های واقعی وشخصیت های درون زندگی ها انتخاب شوند از دنیای بازی وبازیگری برگزیده می شوند لذا بازیکن فوتبال وبازیگر سینما قهرمان دل بسیاری از انسانهای عصر مدرن می شوند
ولازمه آن دور شدن از واقعیت ها وحقایق وفراموش کردن مسائل ومراحل مهم وجدی که انسان در طول حیات دنیوی واخروی با آن روبروست از مسئولیت های بشری نسبت به همدیگر تا موضوعاتی چون معاد وبرزخ وقیامت
بنابراین انسان مدرن عاطفه وعقل و واقع بینی او بشدت درمعرض خطرات ویرانگر عصر جدید ومدرنیته است وعوارضی که به برخی از آنها اشاره کردیم به سختی اورا ناخوش احوال و به نوعی بیمار ساخته است
وبرای برون رفت از این وضعیت اولین وفوریترین نیاز باور به بیماری ودرک درد خویشتن است وبه تعبیر عرفاو علمای اخلاق قدم اول یقظه وبیداری است که اگر این درک عمومی شود امید به یافتن درمان و شناختن راه خروج از بحران بیشتر خواهد شد
پیامی از دوستی متدین به دستم رسید که درآن جمله منسوب به یزید علیه اللعنه بود وکلمه ای با ریشه اعتدال درآن به کاررفته بود وبا ترجمه ای غلط وناقص این مفهوم را به خواننده القاء می کرد که یزید هم از اعتدال سخن گفته وریختن خون امام حسین را اعتدال نامیده است
در جواب آن دوست ابتدا ترجمه صحیح عبارت را برایش نوشتم وتذکر دادم که اعتدال در زبان فارسی بار معنایی دیگری دارد وبه معنای میانه روی است ومعادل آن در عربی اقتصاد است وبعد هم برادرانه به ان دوست نوشتم
که این گونه سخن گفتن با کنایه های نامربوط وجفاکارانه ازافراد وتفکری که در چهارچوب نظام ودرانتخابی مردمی بر کرسی مسئولیت نشسته دور از اخلاق وعدالت است این مطلب را به عنوان مقدمه طرح کردم تا وارد این موضوع شوم
که چرا برخی از ما در مواجهه با تفکر رقیب وسلیقه ای که نمی پسندیم آسمان وریسمان را بهم می بافیم وبه هر رطب ویابسی متوسل می شویم تا تفکر مقابل را نه فقط نادرست بلکه عین فساد ومفسده وعین باطل جلوه دهیم ؟
چرا وقتی کاندیدای محبوب برخی مورد اقبال قرار می گیرد از معجزه وکرامت وعنایت الهی وهزار مقدس دیگر می گویند وهزینه می کنند اما وقتی تفکر دیگری که مورد پسند آنان نیست به مسند می رسد دین وتاریخ وقرآن وروایات را علیه او بکار می گیرند؟
آیا همین شیوه برخورد با افراد وتفکرات دلیل علیل بودن وخروج از مسیر عدالت مدعیان ونیاز جامعه به عدالت عملی وزبانی واعتدال نیست ؟آیا این برخوردها نشان نمی دهد که دین وروایات وقرآن برای برخی نه منبع الهام وایمان وعلم ورشد بلکه فقط یک ابزار است ابزاری برای کوفتن مخالف وبت ساختن موافق ؟
وبه نظر می رسد که ریشه مشکلات ومعضلات ما نه اقتصاد وسیاست بلکه فرهنگ است به خصوص فرهنگ دینی است در وضعیت فعلی هم باید توجه داشت که موفقیت شعار اعتدال زمانی تضمین می شود که اعتدال را از فضای تفکر دینی آغاز گردد
ابتدا باید غلو دینی وابزار سازی وبرخورد گزینشی با مفاهیم دینی در پرتو رشد تفکر عقلانی دینی مطرود شود وپایه های فکر غالب دینی بر منطق اجتهاد وعقلانیتی که عدالت واعتدال از ثمرات آن است بنا گردد ، تا بتوان از نتایج وثمرات آن که همان عتدال در سیاست واجتماع واقتصاد است بهر ه برد
وباز ضرورت کار عمبق دینی برای هزارمین بار احساس می شود باید محور فعالیت های دینی از تحریک احساسات ومداح محوری به سمت رشد عقل دینی وعالم مداری پیش رود وبه جای تحریک عواطف تبیین روشهای تفکر دینی مورد توجه قرار گیرد
باید متصدیان امور دینی ابتدا خود محققانه به معارف دینی برسند وسپس عالمانه ونه عوام پرورانه دریافت های خود را دراختیار عقل های جستجو گر قرار دهند باید در فضاهای دینی جابرای عرضه کنندگان دین محققانه وتفکر دینی تحقیقی باز شود
وتا این گونه نشود وتا در منابر وتربیون ها تحقیق وتفکر حرف اول را نزند وتا اندیشه واندیشمند دینی از انزوا خارج نشود وتا خطابه ها وخطبه ها با عقل مخاطب ارتباط منطقی پیدا نکند نه از اعتدال ونه از هیچ روش اصلاحی دیگر نمی توان سخن گفت وبه توفیقش امید بست
حرف های حاتمی کیا مثل فیلم هایش برایم اهمیت خاص دارد چراکه صداقت وصراحت وشجاعت ودردمندی از جمله مولفه های فیلم وسخن اوست البته ممکن است مثل هر صاحب فکر واندیشه ای درجایی حرف یا تصویر او درست ودقیق نباشد
اما هرچه به تصویر می کشد یا ازآن سخن می گوید درباره اش صادق است والبته جسور مثل یار واستاد شهیدش آوینی ،
این مقدمه راگفتم تا به ببخشی از حرف های او که هفته گذشته دربرنامه راز مطرح کرد بپردازم حرف هایی که درباره سینماو جشنواره و مسئولان فرهنگی وحتی سیاسی و شهید آوینی وده نمکی بود که همچنان دارای خصوصیاتی که برشمردم بود
از دلی پردغدغه وزبانی صاف وصادق وصریح بیان می شد اما برخی از حرف ها وانگشت گذاشتن بر برخی فیلمها ومشخصا فیلمهای ده نمکی نقطه مبهم وسئوال برانگیز وقابل تامل صحبت های او بود
دغدغه های حاتمی کیا قابل درک ودقیق است وفارغ ازاین که چرا الان فریاد می زند ؟وچرا با آن که به گفته خود به دولت فعلی رای داده امامنتقد جدی سیاست های فرهنگی آن است ؟ ،فارغ از این سئوالات اصل دغدغه او حتی شیوه بیان آن همه نشان از دردمندی او ست
ولی وقتی درکنار بیان آن دغدغه های به جا و تجلیل وتکریم شهید آوینی وخودرا مرید وشاگرد او خواندن یک باره از فیلمها وفیلمسازی دفاع می کند که به نظر میرسد قرابت چندانی با روش ومنش آوینی ندارد آوینی که ما می شناسیم ودر نوشته وکتاب هایش تجلی یافته است
لذا این سئوال مهم واساسی درذهن شکل می گیرد که چرا حاتمی کیای مرید آوینی دچار این تناقض وتضاد می شود ؟وجالب تراین که آنچه را که حاتمی کیا درباره ده نمکی برجسته می کند فروش بالای فیلمهای اوست
البته لابد می خواهد بگوید ده نمکی با درد ودرک مردم آشناست پس کارش درست است اما آیا فقط فیلمهای ده نمکی می فروشد یا همان فیلمی که حاتمی کیا آن را جشنواره ای وتبلیغ علیه ملت می داند نیز دراین کشور فروش بالا داشت ؟
اما این که چرا گفتم ده نمکی وفیلمهایش نسبت چندانی با روش ومنش آوینی ندارد ازآن روست که آوینی علاوه بردرد دین وانقلاب اهل عمق و صاحب تفکر و پاس داشتن راه و وسیله درکنار هدف ونه قربانی وتوجیه کردن وسیله به بهانه هدف بود
بله آوینی برفطرت ودرک عمومی وسینمای مردمی احترام وارزش خاص قائل بود اما سینمایی که باطن ومعنا وتفکر را فدای ظاهر وشعار نمی کند سینمایی که همان میزان که برای هدف اهمیت می دهد وسیله درنظرش مهم است
هنری که نه به بهای هجو واتهام وگاه ابتذال وبه تعبیر فیلمسازان با مولفه های فیلم فارسی به گیشه دست می یابد آوینی همواره از حافظ وسعدی می گفت که هنرشان مورد تایید ومحبوب خواص وعوام هردوست
ونمی دانم حاتمی کیا این شاگرد صادق وجسور آن شهید سعید درکجای فیلمهای ده نمکی مولفه های مورد تایید آوینی را دیده است البته پرداختن به روش فیلمسازی ده نمکی ونقد آثاراو فرصت ومجال دیگری می طلبد
فقط یک جمله را درختام این بخش می گویم تا تفاوت روش آوینی ودیگران مشخص شود در زمانی که شهید آوینی در سوره درنقد جریانات روشنفکری قلم می زد همزمان روزنامه ومجلاتی چون کیهان هم در هجو جریانات روشنفکری فعال بودند
وسید شهید یکبار صراحتا در مجله سوره نوشت که روش ما کاملا متفاوت وجدا از آنهاست، چرا که او خودرا مقید به اخلاق وانصاف حتی درباره دشمن می دانست وهمین تفاوت روش باعث حملات بعدی امثال کیهان علیه شهید آوینی وغربت مضاعف او دراواخر حیات شریفش شد
اما جمله پایانی وجواب سئوال دوم که چرا حاتمی کیای اهل درد و منطق واخلاق و مرید آوینی امروز خودرا کنار ده نمکی قرار می دهد؟ جواب آن رامی توان درجملات پایانی حرف های او دربرنامه راز یافت
وقتی گفت که جای آوینی به شدت خالی است واو دنبال کسی چون آوینی است تا فانوس دریایی او در تلاطم روزگار باشد ، بله نبود امثال آوینی این خلا فکری وفرهنگی وهدایت گری اصیل وعمیق را در عرصه هنر وفرهنگ پدید آورده است
که حتی نزدیک ترین دوستان وشاگردان آوینی نیز درنبود او ممکن است گاه دچار اشتباه در تشخیص درست مصادیق شوند
به اعتقاد شیعه انسان کامل وعصاره انسانیت در پس پرده غیبت است واو از مامحجوب است گرچه ماواعمالمان درنزد ونظر او حاضر است وعلت غیبت ودوام آن نیز بستگی زیادی به عمل ما آدمیان دارد که عمل ونیت ما از جمله عوامل موثردراین غیبت است
در واقع این جهل وظلم وخود پسندی وحق ناشناسی بشراست که این غیبت را ایجاد وتدوام بخشیده است واما نکته مهم این که عمل واندیشه وانگیزه بشر فقط باعث درحجاب غیبت رفتن انسان کامل ومعصوم نشده است
بلکه به نوعی می شود گفت حجاب افکنی برهر خیر وکمالی اپیدمی عصر وقانونی فراگیر است درواقع انسان دراین عصر عصیان هرچه به پیش میرود حجابهای جدید کشف وخلق می کند وپرده هایی نو بر هرآنچه که نسبتی با حقیقت دارد می افکند
ومی شود عصر جدید را عصر حجاب نامید این حجا ب افکنی البته بیشتربه مدد تکنولوژی یعنی نتیجه عمل پیچده انسان جدید رخ می دهد ونمونه های آن را در زندگی معمولی وفردی تا حیات اجتماعی وسیاسی وجهانی به وضوح می توان دید
فرضا هروقت اختراعی نو درارتباطات به جوامع ومیان انسان ها پانهاد تصوراولیه این بود که باعث ارتباط بیشتر وبهتر بین انسانها خواهد شد اما بعداز گذشت مدتی نتیجه معکوس داد وقتی تلفن آمد ذوق زده شدیم که ارتباطات سهل وسریع وبسیار خواهد شد
اما بعداز فروکش کردن شوق اولی خودتلفن حجابی شد برارتباطات حضوری وحسی قدیمی خیالمان راحت شد که تلفن داریم وهروقت لازم شد احوال دوست وآشنا وفامیل را می پرسیم وهمین فارغ البالی کاذبی را به وجود آورد
وابتدا دیدارهای حضوری را به مکالمات تلفنی تقلیل داد وسپس از همین اندازه نیز غافل شدیم ودر کثرت اشتغال به ابزارهای مختلف زمانه و ورود درعالم مجاز نه تنها از دیدار حضوری که از مکالمه دورادور نیز دور افتادیم
اینترنت را که شناختیم گمان بردیم برمخزن علوم دست یافته ایم وهرچه دانش واطلاعات درهرزمینه که بخواهیم به راحتی به دست خواهیم اورد امادرطول زمان فهمیدیم اینترنت بیش از آن که باسوادترمان کند
با تنبل کردن ذهن وضمیرمان باعث عوامیت بیشتر ودوری از منابع اصیل علم چون کتاب گشته ونه تنها راهی نو در کسب علم نمی گشاید که حجابی برعلم می شود وبدتر ازهمه با فروبردن انسان در مجاز حجاب ضخیمی برواقعیات می گردد وآدمی را از حقایق دور می کند
این قانون درباره سایر اختراعات خصوصا درحوزه رسانه وارتباطات جاری است تلویزیون وبازیگران آن جای دوست وآشنارا برایمان گرفتند وبا جلب توجه وعشق وعاطفه مابه خود مارا از ارتباطات عینی و وا قعی حتی دردرون خانه وخانواده خود دور کردند وججابی بر عاطفه ورابطه ما کشیدند
در زمینه های دیگر هم به شرح ایضا درعرصه علم ،مدرک حجاب درک وعلم ، درصحنه سیاست حزب وگروه بازی حجاب اخوت ایمانی ،دراخلاق اجتماعی مد حجاب ترقی وپیشرفت باطنی وخودسازی دراقتصاد پول حجاب تعاون وهمین طور حجاب های کثیر دیگر که هرچه می گذرد بر تعداد وضخامت آنهاافزوده می شود
وگویی همه این حجب برخیرات بازگشت به آن حجاب مهم واساسی یعنی محجوب بودن معدن خیر وکمال یعنی امام وانسان کامل دارد وتازمانی که بشر به درک وفهم خسرانی که از آن غیبت براو می رود نشود وبه خورشید ولایت رجوع نکند کاروبارش به سامان نخواهد رسید وعمل واندیشه وابتکارش جز حجاب افزایی نخواهد بود
اللهم عجل لولیک الفرج
درباره شعار مهمی که دکتر روحانی تحت عنوان اعتدال در انتخابات مطرح کردند وبا آن به پیروزی رسیدند به دو نکته ای کلیدی می پردازیم
نکته اول روشن کردن مصداق اصلی اعتدال ومراد بالذات از اعتدال است ، اعتدال مثل خیلی از ارزشهای دیگر زمانی معنای خودرا روشنتر بیان می کند که متعلق آن روشن باشد
وبدانیم اعتدالی که درلغت به معنای میانه وحدوسط است درسیاست فعلی میانه روی در چه چیز را قصد کرده است ؟ ومهم ترین دسته بندی دراین زمینه بازگشت به دو عنوان هدف و روش دارد
یعنی اعتدال در هدف مراد است ؟ یا اعتدال در روش؟ ومراد از اعتدال در هدف یعنی گزینش اهداف متوسط ومیانه است واعتدال در روش انتخاب راه میانه و به دور از افراط وتفریط در رسیدن به اهداف است
حال باید دید که اعتدالی که امروز شعار دولت است از کدام نوع اعتدال است ؟ از آنجا که ریس جمهور از طرفی در کنار سخن از اعتدال از آرمان ها واهداف بلند انقلاب گفته ودفاع کرده واز سوی دیگر همواره اعتدال را درکنار اخلاق مطرح کرده است
و اخلاق هم نوعی عدالت ورزی در روش است به نظر می رسد مراد از اعتدال همان اعتدال در روش باشد
نکته دوم رابطه این نوع از اعتدال با انقلابی بودن است حال باید دید چه نسبتی بین اعتدال در روش و انقلابی بودن وجود دارد ؟آیا این ها باهم قابل جمع هستند یانه ؟ درپاسخ باید گفت که این نوع اعتدال نه تنها منافاتی با آرمان گرایی وانقلابی گری ندارد بلکه به نوعی تضمین کننده وحافظ آرمان وانقلاب است
چراکه اعتدال با بیانی که گذشت به این معنا است که با داشتن اهداف متعالی وآرمانهای بزرگ انقلابی در انتخاب روش اجرا بر عقل زمان شناس باید متکی بود یعنی اهداف را انقلاب وآرمانهایش معین می کند وروش رسیدن به اهداف را عقل اعتدال شناس مشخص می سازد
ودرواقع آنچه با انقلابی گری وآرمان گرایی منافات دارد اعتدال گرایی در هدف وخرسند وخوشنود وقانع شدن به اهداف متوسط است اما اعتدال گرایی در روش عین دغدغه حفظ ودوام آرمان را داشتن است
وتفاوت مهم انقلابی اعتدال گرا با انقلابی تندرو در همین است که انقلابی اعتدالی علاوه بر حال به فکر دوام وماندگاری انقلاب در آینده است
و یک اعتدال گرای انقلابی آرمان واهداف خودرا ازانقلاب می گیرد امادر اجرا وپیاده کردن آنها معتدلانه عمل می کند
ومنبع مهمی که روش اعتدالی را به ما می آموزد عقل مومنانه است درواقع مادونوع انقلابی داریم همان طور که دونوع دیندار داریم انقلابی که اهداف را از انقلاب می گیرد وروش ها رابا عقل مومنانه کشف می کند
وانقلابی که بیش از روش در فکر هدف است وچندان اهمیت به روش نمی دهد وهدف را از انقلاب می گیرد وبا نگاه ظاهری وبدون تامل جدی و عقلی می خواهد اهداف را پیاده کند
وچون از عقلانیت غفلت می کند آرمانش را قربانی ندانم کاری خود می کند وبا تصلب وعدم انعطاف وظاهر گرایی حیات ممتد را از آرمانش می گیرد
چراکه انقلابی گری وآرمانی بودن بدون نظر ونگاه جدی به روش های عقلانی انقلاب را دچار قشریت وظاهر گرایی وبن بست وگاه اسیر در دام دشمن می کند
اما انقلابی بودن همراه عقلانیت والتزام به روش درست ومعتدل انقلاب را به عمق می برد ودوام ورشد آن را فراهم می سازد واین نکته علاوه بر برهان عقلی داری تجربه تاریخی وزنده است که در حوزه دین وهم انقلاب ها رخ داده است
تفاوت مهم روش ائمه در تفسیر واجرای دین التزام به عقلانیت در گزینش روش است لذا می بینیم که ائمه اطهار با آنکه نور واحد بودند ویک آرمان وهدف را تعقیب می کردند
اما با توجه به شرایط زمان ونظر عقل روشهای متفاوت در ارائه دین وبرخورد با دشمن بر می گزیدند ودارای انعطاف در روش بودند
درحالی که امام حسین علیه السلام با دشمن می جنگد وشهید می شود امام حسن علیه السلام صلح می کند در حالی که در مواقعی سخن از جنگ وجهاد است در مواقع دیگر سخن از تقیه است دکتر شریعتی سخن زیبایی به این مضمون درباره تقیه دارد که می گوید تقیه راز ماندگاری وحفظ ودوام تشیع است
یعنی اگر ائمه در برهه هایی تقیه را توصیه نمی کردند وتغییر تاکتیک نمی دادند تشیع با اندک پیرو در ان زمان به راحتی مغلوب قدرتمندان می شد وتاریخش به سرعت تمام می شد
اما هوشمندی ائمه در زمانهایی با ارائه ابزاری چون تقیه اساس تشیع را حفظ وآن را به نسل های بعد منتقل کرد
امروز هم درحالی که ما بعداز نزدیک به چهار دهه که از انقلاب می گذرد کشور ونظام وسیاست ما با تدبیر یاران اصیل امام وانقلاب چهره ای با ثبات ومردم سالار از خود در منطقه به نمایش گذاشته است انقلاب های منطقه در کمتر از دوسال دچار بحران واضمحلال شده اند
واین بازگشت به همان نکته کلیدی توجه به روش عقلانی وتغییر وتنظیم روش متناسب با زمان وتوجه به اجتهاد در سیاست ورزی دارد که دربطن انقلاب وروش امام نهفته است
وگرچه گاه از ناحیه برخی نااشنایان به خط امام ویا مغرضان دچار خطر فراموشی شده ولطماتی به کشور زده که وضعیت چند سال گذشته نمونه بارز آن است
اما اساس جهت گیری نظام که توجه به عقلانیت را در درون خود دارد باعث زنده بودن و پویایی ورشد انقلاب اسلامی گشته است وشعار اعتدال امروز دکتر روحانی احیای مجدد همان عقلانیت مومنانه وتوجه به مقتضیات زمان ومکان در اتخاذ تاکتیک ها وروش های مختلف در اجرای اهداف آرمانی انقلاب اسلامی است .