ازنکات قابل توجه وعبرت آموز بحران سوریه اتحاد دو خط به ظاهر مخالف در عرصه منطقه است ترکیه سکولار در کنار عربستان مرتجع وتکفیری های دوآتشه قرار گرفته اند ترکیه ای که دین را از سیاست جدا می داند
وخود را متعلق به عصر جدید می داند در کنار وهم پیمان وپشتیبان سلفی ها ووهابی هایی گشته که هم چیز را با دید دینی می بینند آن هم دین مرتجعانه ومتحجرانه که هر پیشرفتی را بدعت می خوانند
پیوند این دوجبهه وجریان به ظاهر مانعه الجمع می رساند برخلاف آنچه که در ظاهر تصور می شود این دو تفکر دارای مشترکات وگوهرهای واحدی هستند که آنهارا این گونه باهم متحد ساخته است
و به نظر می رسد جریان سازی های منطقه ای با عنوان تجدد گرایی از نوع سکولار آن یا سنت گرایی از نوع تکفیری آن یک بازی ونمایشی است که کارگردان وگرداننده هردو جریان یک اتاق فکر است
واین دو گرچه در ظاهر مخالف وناسازگار باهم نشان داده می شوند اما در واقع نه تنها دشمن هم نیستند بلکه دوستانی هستند که حیات هرکدام وابسته به دیگری است ودشمن واقعی هردو جریان دینداری ودفاع از دین از موضع احیاگرانه ودرعین حال زمان شناسانه وعقلانی است
تحجر وسکولاریسم دو لبه قیچی هستند که برای برش اسلام زنده وپویا وزمان شناس وانسان گرا وعقلانی آماده شده اند واستعمار نو برای مبارزه با جریان احیای اسلام ناب واجتهادی وانسانی این دو جریان را پدید آورده است تا یکی مدام با اعمال تنگ نظرانه وجاهلانه دین را بدنام کند ودیگری کار اورا تکمیل کند وژست تجدد گرایی بگیرد
ودر فضای بدنام شدن دین سیاسی شده البته سیاست از جنس سلفی ووهابی، منادی سکولاریسم وجدایی دین از عرصه سیاست واجتماع باشد وهر زمان هردو به خاطر دارابودن منافع مشترک فراوان احساس خطر کردند پرده تزویر را کنار زده واختلافات زرگری را کنار گذاشته برای بقای هم متحد ودرکنار هم وآشکار خواهند جنگید
اتفاقی که امروز رخ داده وائتلاف ترکیه وعربستان وامارات وتکفیری هادر مقابل سوریه نمونه بارز آن است وهمه می دانند که سوریه بیش از هرچیز تاوان دفاع از مقاومت وحزب الله را می پردازد حزب اللهی که بر اساس تفکر اجتهاد پویا وانقلابی مرجع مصلح وزمان شناس شیعه حضرت امام خمینی شکل گرفته است
ومعرف اسلام زنده وعدالت طلب وآزادی خواه وظلم ستیز وعزت آفرین است و درواقع پشت صحنه درگیری امروز در سوریه تقابل تفکر اسلام خواهی توام عدالت طلبی وآزادی خواهی امام امت و منش دین ومعنویت وعدالت ستیزی استعمار نوقرار دارد و پیاده نظام جریان استعمار سکولاریون ومرتجعین هستند
که فقط چند تفاوت ظاهری باهم دارند برخی کروات می بندد وبرخی تا سینه ریش می گذارند والا در هدف وباطن وحتی روش ومنش دین ستیزی و آدم کشی وبیرحمی یکی هستند
دراین باره انشاالله باز سخن خواهیم گفت
متاسفانه دین شناسی وامام شناسی ما مثل خیلی از معارف دیگر ناقص وتک بعدی است واین موضوع اختصاص به امروز ندارد بلکه به نوعی در تاریخ معرفت دینی ما جاری است ودرهر زمانی بخشی از معارف واشخاص وسیره وسنت ها علم می شدند ومورد توجه قرار می گرفتند وبخش های دیگر به فراموشی سپرده می شدند
واگر زمانی معارفی چون جهاد وشهادت وشخصیت هایی چون امام حسین وزینب کبری مورد تغافل وتحریف بودند امروز اطلاع ودانش ومعرفت ما نسبت به امامانی چون امام صادق(ع) وباقر (ع) ناقص واندک است ودوره مهمی از تاریخ اسلام که حیات این بزرگواران را شامل می شود مورد تغافل قرار گرفته است
واین بازگشت به نگاه تک بعدی ما به موضوعات دینی دارد وفرضا برای احیای بخشی که ظهور سیاست درآن قویتر است از بخش های دیگر دینی وسیره وسنت ائمه غفلت می کنیم درحالی که حتی از دید سیاسی هیچ دوره از زندگی ائمه علیهم السلام خالی از سلوک سیاسی نیست
اما ظاهر گرایی ها باعث شده که سیاست را فقط در شمشیر وحضوردر قدرت بدانیم واز عمق مسائل غافل شویم ،واز آنجا که معارف دینی همه باهم پیوند وارتباط وثیق دارند وفهم درست یکی به فهم دیگری وابسته خصوصا فروعات که بستگی تام به مبانی واصول وشناخت آنها دارند نگاه ومعرفت تک بعدی نوعی انقطاع وجدایی را نیز فراهم می آورد
وچه بسا فرعی را بزرگ وعلم کنیم بدون توجه به چگونگی ارتباط آن با اصل ولذا اساسا اتصال ورابطه این دو را نبینیم وسر از نا کجا آباد درآوریم فرضا آن قدر در ظواهر گرفتار می شویم که از باطن اعمال وانگیزه ها غفلت می کنیم که نسبت اعمال خودرا با اخلاق وایمان ومعاد را فراموش می کنیم
گاه به بهانه دفاع از دین وامربه معروف هزار منکر وبی اخلاقی وگاه بی دینی مرتکب می شویم ودردل هم خرسندیم که به وظیفه خود عمل کرده ایم درحالی غافلیم از آتشی که بر خرمن ایمان واخلاق خود زده ایم
اما اگر نگاه به موضوعات ومسائل دینی واجتماعی عمیق وهمراه نظر به باطن ودر امتداد هدف اصلی که همان آخرت محوری است باشد به ضرورت فهم آداب سیاست ورزی دینی واخلاق سیاسی واجتماعی خواهیم رسید ودر حفظ آن خواهیم کوشید
وکار مهم امامانی چون امام باقر وصادق علیهما السلام همین بود که با تشریح مبانی واصول وبیان رابطه آنها با فروع وهمچنین تببین روش های درست دین ورزی مارا از انحراف فکری باز دارند در واقع بنا گذار معرفت دینی که مقدم وحاکم بر عمل دینی است بودند
معرفتی که ابتدا آن داشتن تصور صحیح از معارف وارزش های دینی است از جمله مفاهیم ارزشمند دینی زهد وساده زیستی است که در گذشته وحال مورد کج فهمی های فراوان گشته است
دراین جا بخشی از گفتگوی امام صادق با سفیان ثوری و یارانش که گرایشات صوفی گرانه داشتند وادعای زهد می کردند را می آوریم تا زندگی مومنانه ومتعادلانه ومعنای صحیح زهد را در مکتب امام صادق (ع) بشناسیم
سفیان ثورى خدمت امام صادق علیه السّلام رسید و مشاهده کرد آن حضرت لباس سفیدى در بر دارد که مانند سفیدى تخممرغ مىدرخشد، سفیان گفت این لباس براى شما مناسب نیست، امام فرمود: از من بشنو چه مىگویم و گوشت را هم باز کن.
من اکنون سخنى با تو مىگویم که براى دنیا و آخرت تو بهتر مىباشد در صورتى که طبق سنت و حق از دنیا بروى و بدون پیروى از بدپعت بمیرى، شما بدانید که رسول خدا صلى اللَّه علیه و اله در زمانى زندگى مىکردند که مردم در فقر و فلاکت بودند.
اما هر گاه دنیا وضعش خوب باشد و وسائل زندگى فراهم باشد، این نیکان هستند که باید از مواهب دنیا استفاده کنند نه بدکاران و گناهکاران، مؤمنان باید از لذات جهان سود ببرند و نه منافقان، مسلمانان باید از آن بهره بگیرند و نه کافران...
بعد از آن شما فضیلت سلمان و ابو ذر را مىدانید، سلمان هر گاه حقوقش را مىگرفت خوراک سالش را از آن برمىداشت تا حقوق سال آیندهاش را بگیرد گفته شد یا ابا عبد اللَّه تو در عین زهد از این کارها مىکنى، و نمىدانى شاید امروز و یا فردا درگذرى.
سلمان در پاسخ آنها گفت، شما چرا در باره من امید زندگى را ندارید، همان گونه که مىترسید شاید من مردم، اى نادانها مگر نمىدانید که نفس گاهى به صاحب خود سوء ظن پیدا مىکند در وقتى که معیشت قابل اعتمادى نداشته باشد، ولى هر گاه وسائل معیشت را فراهم کرد نفس او اطمینان پیدا مىکند.
اما ابو ذر شترها و گوسفندهاى اندکى داشت که بوسیله آنها زندگى مىکرد، شیر آنها را مىخورد و از گوشت آنها استفاده مىکرد، هر گاه مهمانى بر او وارد مىشد و یا کسانى که در کنار آب زندگى مىکردند و خصوصیاتى با او داشتند از گوشت آن شتران و گوسفندان مىخوردند.
ابو ذر براى اینکه مردم همسایهاش گوشتى به آنها برسد گوسفندان را براى آنها ذبح مىکرد و بین آنها تقسیم مىنمود، و خودش هم مانند آنها قسمتى را برمىداشت و براى خود امتیاز قائل نبود، از این بزرگوار زاهدتر شما سراغ دارید.
شما بد راهى را انتخاب کردید و مردم را به جهالت کشاندید، و کتاب خدا و سنت رسول را درک نکردید، و اخبارى که با قرآن مطابقت داشت دور انداختید، و با جهل خود آنها را تفسیر و معنى نمودید و در غرائب قرآن و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و امر و نهى آن تفکر نکردید.
شما از سلیمان بن داود با من سخن بگوئید هنگامى که از خداوند خواست که سلطنتى به او بدهد که کسى بعد از او به آن نرسد، خداوند هم خواسته او را اجابت کرد و او هم حق مىگفت و به حق هم عمل مىکرد و خداوند هم هرگز او را ملامت نکرد و از او عیبى نگرفت، و مؤمنان هم از او عیبى نگرفتند و داود هم قبل از سلیمان سلطنت و حکومت مىکرد.
یوسف پیامبر به پادشاه مصر گفت: مرا بر گنجهاى زمین بگمار که من هم محافظ آنها مىباشم و هم علم اداره آنها را دارم، سرانجام کار او به جایى رسید که اختیار کشور را تا یمن بدست آورد و مردم براى بدست آورد طعام بطرف او رفتند تا از قحطى نجات پیدا کنند، یوسف حق مىگفت و با حق عمل مىکرد و کسى هم بر او خرده نگرفت.
بعد از آن ذو القرنین آمد و آن بندهاى بود که خداوند او را دوست مىداشت، و او هم خدا دوست بود، پروردگار براى او اسباب و وسائلى فراهم آورد و او را بر مشرق و مغرب حکومت داد و همواره حق مىگفت و به آن عمل مىکرد، و کسى هم بر او ایرادى وارد نساخت.
اکنون اى جماعت از خداوند ادب بیاموزید، خداوند مؤمنان را مؤدب کرده است، به امر و نهى خداوند توجه کنید و از آن چه نمىدانید و یا براى شما شبههانگیز است دست باز دارید، و علم آنها را به اهلش برگردانید تا ما جور شوید و عذر شما پذیرفته شود.
دنبال علم ناسخ و منسوخ بروید و محکم و متشابه را فرا گیرید، و حرام و حلال خدا را از هم تمیز دهید، تا به خداوند نزدیک شوید، و از جهالت دور باشید، جهالت را به اهلش واگذارید زیرا جاهلان بسیار زیادند و عالمان کم مىباشند
بحار الانوار ج1 ص/ 599
رییس جمهور جدید جناب دکتر روحانی با شعار اعتدال مورد اقبال وانتخاب مردم قرار گرفت اما این اقبال مثل بسیاری دیگر از حمایت های مردم تضمین شده ودائمی و بدون شرط نیست بلکه مشروط است
ومسئولان فعلی خصوصا شخص جناب رییس جمهور باید برای تداوم حمایت ها ورشد وعمیق تر شدن آن به اصول ونکاتی باید توجه داشته باشند که به برخی از آنها اشاره می کنیم
اولین مطلب آن است که جامعه ما دینی است وهر تحول وتوسعه جدی واصلاح واقعی زمانی موفق می شود که در بستر دینی تولید شود وادامه حیات یابد واین اتفاق البته خوشبختانه در این دوره درآغاز امر رخ داده وشعار اصلاح گرانه اعتدال از زبان یک عالم واندیشمند دینی وبا پشتوانه برجستگان روحانیت مبارز مطرح گشته است
در ادامه راه نیز باید برای رشد وتوفیق از پایگاه دین وبا مفاهیم وتفکرات واصول دینی از اعتدال دفاع شود ونباید اشتباه برخی اصلاح طلبان تکرار شود وجهت گیری شعارها وارزش ها به سمت غیر دینی سوق داده شود
که درآن صورت مهم ترین ضربه به جریان وحرکت اعتدال خواهی خواهد خورد که هم از مسیر درست واسلامی خارج خواهد شد و هم واقبال مردمی را از دست خواهد داد اکثریت مردم ما هرنوع اصلاحی را از پایگاه ایمان ودین می خواهند
وهمچنان به روشهای متکی بر دین اصیل اعتماد واعتقاد دارند بنابراین متفکران وبرنامه ریزان جریان اعتدال قبل از هرچیز باید در تئوری سازی ها وبیان اندیشه ها وبرنامه ریزیها به این نکته توجه داشته باشند که دفاع از اعتدال با ادبیات ومنطق دیگری غیر از منطق دینی هم نادرست وهم نامقبول خواهد بود .
اثر دیگری که بر این مساله متفرع است خلع سلاح افراطیون مخالف دولت فعلی است که اگر صاحب نظران وطراحان ایده اعتدال از پایگاه وبا ادبیات ومنطق دینی از اعتدال بگویند ودفاع کنند مخالفان وافراطیونی که دین را مستمسک وبهانه مخالفت خود قرار داده اند دیگر بهانه لازم را از دست خواهند داد.
واین روش علاوه بر آنکه دولت وجریان اعتدال گرا را برخوردار از منبع مهم وغنی اسلام واز پشتوانه مردمی خواهد نمود بهانه وحربه را ازدست مخالفان بیرون خواهد کشید
نکته دوم که دولت وجریان اعتدال باید به آن توجه کند پرهیز از ورود مستقیم در عرصه نظریه پردازی است اشتباهی در دوره اصلاحات به نوعی ودر دوره دولت سابق شدیدتر وبدتر تکرار شد گرچه رییس دولت فردی فرهیخته وعالم دینی واهل نظر است.
اما مسئولیت اصلی وفعلی ایشان مدیریت است نه نظریه پردازی در حوزه اندیشه وفرهنگ ولذا دریک تقسیم کار درست ومنطقی نظریه پردازی وتبیین جوانب مختلف اعتدال وسایر ارزش های اجتماعی وسیاسی باید به اهل فرهنگ مدافع دولت سپرده شود.
ورییس جمهور واعضای کابینه مسئولیت های مدیریتی خود را به درستی انجام دهند ولذا وارد کردن همه یا اکثریت متفکران جریان اعتدال در حوزه مدیریت وکارهای اجرایی یک اشتباه مسلم است که البته تا کنون سعی شده این چنین نشود.
واین باید ادامه یابد ومتفکرانی متعلق به جریان اعتدال فارغ البال از وظیفه مدیریتی در حوزه نظر به تببین اصول وراهکارهای خط اعتدال پردازند
نکته سوم این که برخی افراد وجریانات ممکن است به نام مردم واز موضع مردم بخواهند برخی مسائل را بر دولت تحمیل کنند که دراین زمینه هم هوشیاری لازم باید باشد وهمچنان که فشار افراطیون نباید دولت را از عمل به وعدذه ها وتعهدات به مردم باز دارد
از آن طرف هم عده ای نخواهند به اسم مردم بر خی مسائل که خارج از حیطه وظایف رییس جمهور بوده ویا درشرایط فعلی مساله اصلی واولی نیست ویا اساسا خواست مردم نیست بر ایشان تحمیل کنند
بالاخره دولت اعتدال آقای روحانی اغاز به کار کرد درباره خط اعتدالی این دولت نکاتی قابل توجه است که به برخی اشاره می کنم
1-اعتدال مثل هر مفهوم دیگر در فضا وشرایط مختلف دارای بار معانی متفاوت است و با توجه به این که این شعار در حوزه سیاست اخذ شده وسیاست بیشتر ناظر به اعمال وعملگراست این ویژگی تقویت می شود
ولذا اعتدال را با ید به لحاظ زمان ومکان وباتوجه به شرایط گذشته وحال در سیاست معنا کرد اعتدال که در معنا به معنای میانه روی است باید با توجه به مصادیق گذشته و فعلی سیاست ورزی مورد بررسی قرار گیرد وباید دید قبلا چه شعارها واعمال وتصمیماتی به عنوان طرفین اعتدال یعنی افراط وتفریط مطرح بوده اند؟ تا جایگاه دقیق اعتدال امروز روشن شود
2-نکته دوم این است که طرفهای افراط وتفریط اعتدال را که درسیاست ورزی کشور ما رخ داده نباید در هشت سال گذشته خلاصه کرد بلکه حداقل در سه دولت گذشته یعنی بیست وچهار سال زمامداری دولت سازندگی واصلاحات واصول گرایان مورد توجه قرار داد
ودرواقع شعار اعتدال امروز روحانی برای آنکه حرفی برای زمان وروبه پیش باشد و نواقص گذشته را دارا نباشد باید در مقابل افراط وتفریط های هر سه دولت معنا شود ولذا اعتدال امروز مفهومی می شود که همه نوع افراط وتفریط ها را دربرمی گیرد
چه آنچه دردولت سازندگی رخ داده وچه اصلاحات وچه دولت اصولگرای قبل وتوفیق دولت اعتدال محور روحانی هم توجه به همه اطراف واضلاع این اعتدال است
3-انتخاب وگزینش وچینش کابینه روحانی نشان می دهد که ایشان به این نکته توجه داشته واعتدال را فقط در مقابل افراطی گری دولت گذشته نمی بیند وخلاصه نمی کند بلکه اعتدال را به عنوان راهبردی دربرابر همه نوع افراط گری های گذشته اعم از دولت اصلاح طلبان وکارگزاران واصول گرایان می داند .
بنابرآنچه که گفته شد سیاست ورزی دولت یازدهم باید برمبنای شناخت دقیق افراط وتفریط های سه دولت گذشته ومقابله با آنها بنیان گذاری شود واین هوشمندی وهمه جانبه نگری وزمان شناسی ویژه ای می طلبد
که البته نشانه هایی از این شناخت را می توان در انتخاب آقای روحانی دید واشراف ایشان بر مسائل وداشتن مبانی محققانه در سیاست ورزی امید آن را می دهد که دولت با شعار اعتدال در عمل نیز چنین باشد
چندشب پیش گزارشی از خبر سیما پخش شد درباره هزینه های گزاف وگرانی که فرانسوی ها برای حیوانات خود می کنند از تهیه قبر های مجلل تا غذا های گران قیمت و آرایش های گرانتر از آرایش انسان وبرای حیواناتی از سگ وگربه تا موش وغیره
پناه بردن ذلیلانه انسان غربی به حیوان نمادی از بحران عمیق وظهور خسران در شخصیت وهویت انسانی اوست انسانی که همنوع خود را فراموش کرده است ودرد وگرسنگی او را نمی بیند اما ثروت ومحبت خودرا پای حیوانات می ریزد
واین یعنی تغییر بنیادین در هویت انسانی انسان غربی وگویی انسان امروز مسخ خودرا انتخاب کرده است واگر گذشتگان این قوم غربی طبق شهادت قرآن به خاطر نافرمانی الهی مبغوض خداوند شدند و به اجبار واعجاز الهی مسخ شدند
فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئینَ (166 / اعراف )
وقتى از آنچه نهى شده بودند سر پیچیدند گفتیمشان بوزینگان مطرود شوید
ابنای آنان به انتخاب واختیار خود به مسخ روحی وروانی روی آورده اند این مسخ خواهی بشر غربی نشانه ها ودلائل فرواوان دارد از سرباز زدن از مسئولیت های الهی وانسانی چون عبودیت وپرستش گرفته تا حلال ومباح کردن شنیع ترین اعمال چون همجنس بازی تاهمدم ودمخور وهمسطح حیوانات شدن را دربرمی گیرد
واین ها همه می رساند که بشر غربی لیاقت وصلاحیت زیست انسانی و انسان بودن را از دست داده است او به اختیار خود از انسانیت استعفاء داده است ومقام منیع خلافت الهی را ارزان وبه ثمن بخس غفلت وهرزگی وهرهری بودن به حیوانیت پست فروخته است
انسانی که با تعلیم اسماء قرار بود فراتر از همنشینی با فرشتگان به همنشینی با ذات مقدس الهی برسد در هبوط وسقوط خود خواسته حشر ونشر با مور وموش و وحوش را برگزیده است وچه معامله وانتخاب زیان باری کرده است
گاه با خود می اندیشیدم که چگونه است اقوام گذشته به خاطر برخی اعمالی که به مراتب پایین تر از اعمال شنیع بشر امروز است دچار عقوبت های سخت دنیوی شدند اما این کیفرها برای بشر امروز چرا رخ نمی دهد؟
اما شنیدن ودیدن برخی احوالات به ظاهر انسان های غربی پاسخ در خوری به آن سئوال می دهد وپرده از عقوبت های بدتری برمی دارد پرده از مسخ انسان به دست خود که این نوع عقوبت البته بدتر است
ومی بینیم که یهود ومسیحیت امروز نیز به غضب الهی گرفتار است وروح وروانش هبوط وسقوط دهشتناکی کرده است
باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ (112/آل عمران )
(و ایشان براى خود جایى از غضب خدا گرفتند و خوارى و مسکنت بر آنان حتمى شده و این بدان جهت است که همواره به آیات خدا کفر مىورزیدند و انبیا را به ناحق مىکشتند و منشا این کفر و جنایتشان، معصیتهایشان بود و مردمى تجاوزگر بودند .)
وچه عقوبتی بالاتر از این که کسی آن چنان در گمراهی افتد که به دست خود مقام فاخر انسانیت وبندگی ودوستی خدا را با خدمت ومحبت به حیوانات دون عوض کند وخودرا در سطح موش وگربه تنزل دهد
چراکه عطوفت و ارادت افراطی وجاهلانه به حیوانی که این رابطه در خور اونیست و درکی از آن ندارد آن حیوان را ارتقاء مقام نمی دهد بلکه این انسان بخت برگشته را تنزل می دهد واورا تا این حد پایین می آورد و اینجاست که او روح شریف انسانی را به جان جانوری بمی فروشد