از روزی که امام حسین (ع) با کاروانی از مدینه خارج شد روح وجان اسلام ناب محمدی حرکت وحیاتی را آغاز کرد تا پایان تاریخ وزمان ادامه خواهد داشت حرکت این کاروان که مقصدش فراتر از مکه وکوفه وزمین وزمان ومکان بود نه در کربلا وعاشورآء ونه در شام وبازگشت اهل بیت به مدینه به آخر نرسید
ولایقف وبدون ایستایی تا انتهای زمان ادامه دارد کاروانی که با نفس مسیحایی وهمت آسمانی سالار شهیدان وبه مقصد وجه الله سیرخودرا آغاز کرد در عاشوراء باشهادت امام ویارانش وفنای در وجه الله باقی به بقای ابدی وجه الله گشت
که فرمود (وکل من علیها فان #ویبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام ) (26-27الرحمن )
و حرکت وحیاتی پایان ناپذیر یافت واین شد که بعداز عاشورای شصت ویک شیعه حیات خودرا در حضوردرکاروان کربلاییان یافت وزیارت حسین حج دیگر شیعه شد
وعجب نبود که ظالمان هرزمان هرکدام به شکلی راه براین کاروان می بستند وقبله عاشقان حسین را آماج کین وکید خود می کردند تاجایی که بارها وبارها مرقد مطهر سالار شهیدان این مطاف وملجآ آزادگان به دست دسیسه گران وستم بانان تخریب شد که شاید با برداشتن بقعه حسین شیعه قبله خودرا ازیاد برد وکاروان کربلا متوقف شود
اما بارگاه حسین این قبله مقدس درقلب شیعه جای داشت وزیارت حسین نماز ونیاز صبح وشام شیعه گشت چه درکربلا باشد یانباشد شیعه حسینی درطول زمان خودرا همواره درکاروان کربلا می دید ومقصدش را زیارت ودیدار وهمراهی با حسین می دانسته است
واین شد که شیعه حسینی سربردار داد تیغ بر سینه خود دید شمشیر شیادان به جان خرید اما مهر وعشق حسین را از کف نداد و دردل پاسداشت و به جان پرورید ونسل به نسل تابه امروز این عشق ضرباهنگ قلبهای شیعیان بوده است
وبنی امیه وبنی عباس وبعثی ها این دشمنان دشنه به دست نام و راه حسین یک به یک به زباله دان تاریخ پیوستند واما کاروان حسین قرن به قرن وسال به سال زنده تر وپویاتر وپرطراوت تر از پیش پیش می رود
واین روزها که حرکت کاروان ها از اقصی نقاط دنیا به سمت کربلا دوباره آغاز شده وکربلا انتظار دهها میلیون عاشق حسین را می کشد همان ایام اللهی است که تجلی بخش وتفسیر گر وتفصیل دهنده حیات حسین عزیزی است که وجه الله ویدالله است
و غیرت حیدریش ویران کردن کاخ به کاخ ظالمان را هدف گرفته است .وکربلا میعاد گاه همه مظلومان وپابرهنگانی است که انتظار موعود حسینی را که شکننده بتهای جاهلیت جدید خواهد بود را دردل می پرورانند .
درادامه بحث امام زمان شناسی به پرسش دیگری می پردازیم وآن این که اگر شناخت ورابطه با امام علم افروز وجهل سوزاست وجامعه عالمانه می سازد ونه جاهلانه چرا ماکه مدعی شناخت امام و پیروی از امامت هستیم گرفتار جهل وجهالت هایم
واگر غربی ها گرفتار علم جاهلانه هستند که قبلا به آن اشاره شد یعنی علم بدون ایمان وعمل وبدون نتیجه ، وضعیت جامعه ماهم تعریف چندانی ندارد. در جواب این پرسش چند مطلب را باید مورد توجه و بررسی قرار دهیم
1-ادعای شناخت وارتباط با امام با حقیقت آن متفاوت است وجامعه ماگرچه معتقد به امام است وشناخت ظاهری دراین باره دارد اما واقعیت این است که با شناخت حقیقی فاصله فراوان داریم امامت مثل خیلی از ذخایر وگنجینه های ما برای خودما ناشناخته است
ولذا بهره گیری درستی از آن نداریم حداقل شناخت ومعرفت به اصل امامت وشخص امام زمان این است که جامعه با معارف اهل بیت که همگی نور واحد هستند آشنا باشد وباتاسف باید معترف بود که نه تنها در سطح عمومی جامعه بلکه درسطوح خاص وحتی حوزه های علمیه معارف اهل بیت به درستی وکمال جایگاه خودرا نیافته است
دردانشگاهها حتی درعلوم انسانی وتربیتی حرف اول را مکاتب شک محور وسکولار غربی می زنند ودرحوزه ها بیش از متون اصیل شیعی ومعاریف اهل بیت به نوشته های فیلسوفان وعارفان ودانشمندان متاثر از اندیشه های غیر شیعی پرداخته می شود
همین موضوع باعث شده که مادر سلوک اجتماعی وسیاسی هم در روش ها از مبانی ومبادی اهل بیت به دور باشیم وسیاست ورزان مایا اسیر روشهای غربی ولیبرالی شوند و یا با تنگ نظری گام در راه تندروی های شبه تکفیری بیفتند
2- با همه آنچه که گفته شد جامعه مادر قیاس با جوامع غربی وضعیت بهتری دارد وبه مدد همین اندک شناخت ورابطه با امامت توانسته اصول وارزشهای انسانی را تاحدی حفظ کند وعلیرغم هجمه عظیمی که علیه ارزشهای انسانی توسط رسانه ها وامواج بیگانه صورت می گیرد هنوز اصالت هایی درمیان جاری وساری است
دراین جا به یک نمونه که از اهمیت والایی نیز برخورد است اشاره می کنم و آن اصل عبودیت و پرستش است حضور مردم خصوصا جوانان در عرصه های عبادی چون نماز جمعه وجماعت ها ومراقد مشرفه ائمه اطهار که همگی مظاهر عبودیت هستند قابل توجه است
ونشان می دهد که جامعه اصل عبادت را که به بیان حضرت سجاد علیه السلام گوهر و ممیز انسان از حیوان است ،توانسته در خود حفظ کند،عین فرمایش امام سجاد چنین است :
(حمد و سپاس خداوندى را که اگر معرفتِ حمد خویش را از بندگان خود دریغ مىداشت، در برابر آن همه نعمتها که از پس یکدیگر بر آنان فرو مىفرستاد، آن نعمتها به کار مىداشتند و لب به سپاسش نمىگشادند، به رزق او فراخ روزى مىجستند و شکرش نمىگفتند
و اگر چنین مىبودند از دایره انسانیت برون مىافتادند و در زمره چارپایان در مىآمدند. چنان مىشدند که خداى تعالى در محکم تنزیل خود گفته است: «چون چارپایانند، بل از چارپایان هم گمراهتر.» )
(صحیفه سجادیه نیایش اول ترجمه آیتی )
بنابراین درست است که ماهم چون جوامع غربی از دردهای ناشی از جهالت وعدم شناخت صحیح امام رنج می بریم اما با همین اعتقاد وشناخت ناقص فعلی توانسته ایم گوهر های اصیل حیات انسانی را درجامعه حفظ کنیم
3-شناخت امام بیش از آن که با علم حصولی باشد با علم حضوری وقلبی است که انشالله در نوشته ای جدا به این موضوع خواهیم پرداخت وغیبت آن حضرت از این جهت باعث حجابی در شناخت ما شده است
وشناخت حقیقی دشوار گشته و تنها از اصحاب بصیرت وکنار زندگان حجاب ها برمی آید وگرچه ایشان چون خورشید پشت ابراست که خیر وبرکت رسانی خودرا دارد اما همین ابرها پردهای غلیظی برابر چشمان ما شده اند
وعدم پرداختن به راههای کنارزدن حجاب ها ورسیدن به حداقل فرج شخصی از جانب ما باعث شده است که آن وجود نازنین برای ما ناشناخته بماند ونفس این فراق ودوری دردهای ایمانی ومعرفتی بسیاری را باخوددارد که به قول شاعر( فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت )
حضرت علی علیه السلام تعبیری دارند که می فرمایند ماکذبت ولا کذبت ،یعنی تابه حال نه دروغ گفته ام ونه کسی توانسته به من دروغی بگوید (یعنی دروغی را بباوراند وفریبم دهد ) ازجمله خصائص مردان بزرگ واولیای الهی همین است که نه دروغ می گویند و فریب می دهند ونه فریب می خورند
والبته تحصیل بخش دوم قضیه بسیار مشکل است وچه بسا مومنان ساده وصادقی هستند که اهل دروغ گفتن وفریب دادن نیستند اماراحت فریب می خورند واساس سیاست دینی وعصاره سیاست ورزی نیز درهمین نهفته است که سیاستمدار مومن فریب نخورد چه از ناحیه دشمن بیرونی وچه از ناحیه به ظاهر خودی ها ودوستان ظاهری
خود حضرت امیر نه فریب معاویه را خورد ونه فریب زاهد نمایانی چون خوارج را لذا در بیان بلندی درباره خوارج فرمود : کور کردن چشم فتنه یعنی خوارج فقط از من ساخته بود ،به تعبیر استاد مطهری آن عبادتها وشب زنده داری ها وتدین هایی که درخوارج بود واقعا دل هر کسی را درباره آنان به تردید می افکند
که مگر اینان اشتباه می کنند و درواقع داروی این درد فقط بصیرت علوی بود که درورای پیشانی های پینه بسته ولب های خشکیده ودائم الذکر نفاق واسیر دام شیطان بودن را می دید درروزگار معاصر هم از این شبهه افکنی ها وعوام فریبی ها درسیاست کم نداشته ایم
که فقط مردان اصیل سیاست توانستند درکمند ظاهریسازی ها نیفتند واز جمله این جریانات جریان احمدی نژاد بود که دل ودین بسیاری را با خودبرد وتنها سیاست ورزان انگشت شماری بودند که از ابتد پشت پرده این جریان را می دیدند وهشدار می دادند که درراس آنها آقای هاشمی قرار داشت
وبه تعبیر فرزند استاد مطهری (درمصاحبه با فارس ) شاهکار هاشمی درشناختن احمدی نژاد از اول بود، درزمانی که بسیاری فریب جریان احمدی نژاد را خوردند هاشمی یک تنه ایستاد وافشاگری وروشنگری کرد وآنچه را دیگران درآینه ندیدند او سالها قبل در خشت خام دید
به نظر می رسد با توجه به این ویژگی هاشمی سیاست وجامعه ما همچنان به بهره گیری از این ذخیره انقلاب محتاج است وبیش از پیش باید زمینه استفاده از هوش وکیاست هاشمی برای کشور فراهم گردد .
استقبال گرم وپرشور دانشجویان از دکتر روحانی دردانشگاه تهران یک بار دیگر پیوند دولت ونظام با دانشگاه را نشان داد وهمچنین ابتر وباطل گشتن تبلیغات چند سال اخیر علیه روحانیت را که حتی از تربیون های رسمی انجام می شدا آشکار کرد
ونشان داد که جوانان وفرهخیتگان جامعه هم با نظام وهم با روحانیت متفکر وروشن بین ومردمی پیوندی عمیق دارند ودرنزدیکی ایام هفته وحدت حوزه ودانشگاه نمایش مهم وبا صلابتی از ارتباط وعلاقه وعشق بین روحانیت اصیل وانقلابی ودانشجو ودانشگاهی آگاه را درمعرض دید جهانیان قرار گرفت
در اجتماع پرشور دیروز اقبال واستقبال بدنه دانشگاه از روحانی گویای آشکار شدن حقایق برمردم ورسوا شدن قتنه گران حقیقی است که خودرا پشت نقاب های انقلابی نمایی وعدالت طلبی پنهان کرده بودند
و دراین سالها انواع ترفندهارا در منکوب وملکوک کردن چهره روحانیت مبارز ومتفکر به کار گرفتند وامروز شاهد هستیم بعداز آن هجمه های سنگین روحانیت انقلابی وپیرو خط امام وهمدل با رهبری ومردم در دانشگاه عزیز است
ودانشگاه نه درمقابل او بلکه سنگر وحصن وحفاظ وخانه انس او گشته است وبراین موضوع باید خداوند قادر را سپاس گفت وبر بصیرت دانشجویان آفرین گفت البته تخریب روحانیت وبدنام کردن آنها نزد مردم وخصوصا دانشگاهیان توطئه ای است که عمری به درازای استعماردارد
اما درسالهای اخیر متاسفانه مجریان این سیاست استعماری برخی مسئولان بلند مرتبه نظام گشته بودند واز تربیون های رسمی تخریب روحانیت دنبال می شد وامروز به عیان می بینیم که این آخرین دسیسه دسیسه گران نیز کارگر نیفتاده بلکه نتیجه عکس داده است
و حضور پرشکوه دکتر روحانی زنده کننده یاد ونام بهشتی ومفتح ومطهری ها بود حضوری که فراتر از حضور فردی به عنوان رییس جمهور بود روحانی که امروز به در لباس روحانیت مدافع خردگرایی واعتدال است
و فردی است که باورهای اصیل انقلاب اسلامی چون آزادی اسلامی عدالت علمی وعملی ونه شعاری واستکبار ستیزی حقیقی ونه توهمی را دستور برنامه خود قرار داده است امروز مورد تکریم جامعه دانشگاهی وجوانان پرشوراست
.بر این کام روایی بزرگ وبر این همدلی وهمراهی دانشگاه وحوزه وجوانان وروحانیت ونظام ،جبهه شکر بر آستان الهی می ساییم دوام توفیقات همه دلسوزان واقعی انقلاب واسلام وکشور ودانشگاهیان عزیز را از خداوند مسالت داریم .
درادامه بحث شناخت امام زمان (عج )به این سئوال می پردازیم که چگونه است درجوامعی که می دانیم امام زمان را نمی شناسند واعتقادی به ایشان ندارند مثل جوامع غربی دارای پیشرفت های علمی وحتی نظام های به ظاهر عالمانه اجتماعی وسیاسی هستند
درحالی که در روایت نشناختن امام زمان مساوی جاهلیت شمرده شده است درواقع سئوال این است که وضعیت این جوامع با توجه به این روایت چگونه توجیه می شود ؟
درپاسخ به این مساله توجه به این نکته وتمایز مهم لازم است که بدانیم جهل با جهالت متفاوت است وجهل گاه درمعنای عدم العلم به کار می رود وگاه به معنای جهالت به کار می رود یعنی علم بدون کارایی لازم و درواقع جهل اولی به معنای عدم علم وعدم اطلاع از حقیقت است و مربوط به قوه ادراک وذهن و عقل است
اما جهل به معنای جهالت حالتی نفسانی است به معنای عدم نفوذ علم درجان انسان و همراه نبودن علم با ایمان وعمل وعدم استفاده مناسب از علم است که این بیشتر به قلب ونفس مربوط است وچه بسا افراد وجوامعی هستند که جهل ندارند اما جهالت دارند
درمثال های فردی فراوان از خود و دیگران سراغ داریم که حقیقتی را می دانیم اما عمل نمی کنیم در وجودمان نفوذ نکرده است این همان جهالت است یعنی با داشتن علم عمل جاهلانه استو عمل تناسبی با علم ندارد فرضا کسی می داند سیگار برای بدن مضراست وچه بسا خود پزشک است امااراده وایمان لازم برای ترک آن ندارد این گرفتار جهالت است نه جهل
درباره جوامع نیز وضعیت به همین شکل است ودر نبود معرفت وارتباط با امام زمان فرد یا جامعه دچار جهالت می شود وچه بسا به حقیقت وحقایق فهم پیداکند اما باور وعمل متناسب را ندارد بنابراین موضوع اصلی در نشناختن امام بازگشت به جهالت دارد
واین البته در جوامع غربی به عیان نمود و بروز دارد که اعمال آنها تناسبی با علوم ودانش های پیشرفته شان ندارد وبا آنکه در شناخت طبیعت و قوا و نیروها کشف های محیر العقول کرده اند اما سطح حیات انسانی آنها به شدت تنزل یافته است
ودرنبود هدایت واتصال به امام با تمام علومی که دارند گرفتار انواع جهالت ها هستند وعلم خودرا درخلاف مسیر انسانی به کار می گیرند و درواقع علمشان اسیر فرمان هوای نفس است این همان نکته کلیدی است که حضرت امیر در بیان عمیقی فرمودند: َ کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَى، چه بسا عقلی که اسیر هوای نفس است(حکمت 207 نهج البلاغه )
ویا فرموند :رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَه لاینفعه ) ،چه بسا عالمی که نادانیش اورا به هلاکت کشاند درحالکه علم او همراهش بود ونفعی به او نداشت ،(حکمت 107 نهج البلاغه ) که حضرت به همان جهالت وعدم پیوند علم وعمل وایمان اشاره دارند .
و درواقع علمی که اثر بخش ونور آفرین است زمانی برکت واثر خودرا ظاهر می کند که تحت هدایت امام قرار گیرد والا همان علم جز گمراهی وسرگشتگی .تاریکی درپی نخواهد داشت بنابراین نکته مهم تمییز دادن بین جهل علمی وجهالت عملی است
امام جهالت عملی را از بین می برد وعلم ذهنی را منشا عمل صالح وپیوند دهنده با قلب و دست وزبان قرار می دهد لذا در امثال جوامع غربی گرچه درزمینه هایی علوم جریان دارد اما این علوم نتیجه نوری وحیات بخش به جوامع وانسان ها را به خاطر عدم ارتباط با امام ندارند ودرواقع علمشان جاهلانه است
این بحث را انشاء الله ادامه می دهیم