ازجمله موضوعات جالب توجه بعداز توافق ژنو ناراحتی و نگرانی ووحدت موضع دو رژیم یعنی رژیم صهیونیستی و دولت عربستان است این اتحاد موضع دارای نکات ولوازم ونتایج مهمی است که به برخی اشاره می کنیم
1-اولین نتیجه ای که از عصبانیت ونگرانی این دو رژیم به دست می آید این که همین عصبانیت نشانه موفقیت اجلاس برای جمهوری اسلامی است چراکه وهابیت وصهیونیسم مهم ترین دشمن فکری وفرهنگی وسیاسی خودرا تشیع اصیل ونظام برآمده از آن می دانند بنابراین عصبانیت آنها دلیل موفقیت ماست .
2-دومین نکته ای که از این اتحاد رویه برداشت می شود وجود اشتراکات عمیق ورابطه های پنهان وحیاتی دو رژیم است و به نظر می رسد مهم ترین این اشتراکات بازگشت به جعلی بودن هردورژیم دارد
وهابیت فرقه ای است که به دست استعمار در منطقه جعل شده تا باقالب اعتقادی و مذهبی منحرف خود هم مردم مسلمان منطقه را ازداشتن اسلام اصیل وپویا وانسانی محروم سازد
وهم چهره اسلام را نزد سایر ملل تخریب کند همین طور رژیم صهیونیستی هم جعل شده است تا به تعبیر حضرت امام غده ای سرطانی در منطقه باشد وکل حیات این منطقه رادرگیر بیماری مهلک کند
3- موضوع قابل تامل دیگر نوعی به وجودآمدن اختلاف و انشقاق بین دولت هایی چون امریکا وانگلیس با عربستان واسرائیل است وگرچه منافع این ها غالیا با هم گره خورده وچندین دهه است که همواره پشتیبان یکدیگر بوده اند
اما پدید آمدن اختلاف فعلی موضوع مهم وتامل برانگیزی است واین البته نتیجه استقامت وتدبیر جمهوری اسلامی ومردم ایران وهمچنین ساختار پویای نظام اسلامی است که حضرت امام آن را مبتنی بر فقه اجتهادی ودارای انعطاف لازم و احترام به حقوق ورای مردم بنانهادند .
ونظام اسلامی ومردم به گونه ای دراین سالها ی بعداز انقلاب اسلامی حرکت کرد که راهی جز همین پذیرش شکاف دردرون جبهه دشمنان انقلاب برایشان باقی نگذاشت چراکه از سویی با استقامت مثال زدنی از سوی دیگر با سهیم دانستن مردم در تصمیم گیری ها ونشان دادن مکرر مقبولیت مردمی نظام به جهانیان باعث شدند
تا دشمنان انقلاب فکر حذف وهدم انقلاب اسلامی را از سر بیرون کنند و اساس نظام وجمهوری اسلامی را به رسمیت بشناسند وبه حقوق این مردم اعتراف کنند واحترام بگذارند
وگرچه بانیان وجاعلان اسرائیل و وهابیت همین دول مستکبر چون امریکا وانگلیس هستند اما امروز این ها چاره ای ندارند مگر این که ولو به قیمت رنجیده شدن دست نشاندگانشان حقوق مردم و نظام اسلامی را به رسمیت بشناسند که می دانند درغیر این صورت برایشان گرانتر تمام می شود
ودرواقع امریکا وانگلیس مثل والدان فرزند نامشروع دیگر نمی خواهند ونمی توانند پای همه عواقب فرزند نامشروع پروری خود بایستند ولذا به ناچار به نوعی بخشی از خواسته های این فرزندان نامشروع را زیر پا می گذارند تا منافع خود وچهره بین اللملی خود را نزد افکار عمومی حفظ کنند
وبه نظر می رسد این نتیجه مهم تر از توفیقات سیاسی واقتصادی در مذاکره ژنو است وعلاوه بر ترک خوردن سازمان تحریم وشکست واز میان برداشته شدنش درصورت توافق نهایی ، ترک برداشتن سازمان استکبار وظلم را نوید می دهد
4-متفرع بر نکته سوم این است که اگر توافقات با همین قوت ودارای امتیاز لازم برای جمهوری اسلامی پیش رود قطعا شکاف بین دول جاعل چون امریکا وانگلیس با رژیم های مجعول چون رژیم وهابی عربستان ورژیم صیونیستی بیشتر خواهد شد
وامریکا وانگلیس ممکن است این دو دست نشانده را به مهره سوخته تبدیل کنند که تاریخ مصرفشان گذشته واگر بتوانند به دنبال جانشینان جدید وروش های جدید خواهند بود .
چندروز پیش مطلبی با عنوان (ایمان شریعتی ) توجهم را درپارسی نامه به خود جلب کرد ابتدا با حسن ظن فکرکردم در تجلیل از ایمان این متفکر نگاشته شده است اما وقتی تفصیل یادداشت را مطالعه کردم با تعجب دیدم که فردی با استنادات سست وبریده وگزینشی به سبک اهل تکفیر کوشیده تا ایمان شریعتی را زیر سئوال ببرد.
وتعجب انگیز تر این بود که این نوشته که سراسر عوام فریبانه وغیر منصفانه بود از سوی پارسی نامه به عنوان متن برگزیده انتخاب شده بود آن روز به فکر م رسید که مطلبی در نقد آن نوشته بنویسم
اما به حکم دستور قرآنی( اذا مرو باللغو مرو کراما) نوشته را درحد پاسخ گویی ندیدم وبا خود اندیشدم که باید از کنار این نوع مغالطات لغو گونه با کرامت گذشت اما امروز که کتاب( انسان )دکتر شریعتی را مطالعه می کردم( کتابی که مبانی مکاتب غربی را خصوصا درباره انسان به چالش جدی می کشد واز مکتب انسان ساز اسلام با صلابت وبه زیبایی دفاع می کند )
دوباره یاد آن نوشته افتادم وحس غریبی بهم دست داد حس ستم وظلم از ناحیه برخی که جفاکارانه با سرمایه های فرهنگی این مردم برخورد می کنند،و حس حسرت بر افراد ساده و خامی که شاید از شریعتی یک کتاب هم نخوانده اند
وفقط ذهنشان باتکفیر وتهمت ها انباشته شده وندانسته چنگ بر چهره هایی می کشند که سدی هستند دربرابر سیل هجوم افکار ضددینی وضد انسانی ولذا نه از جهت دفاع از شریعتی بلکه بیشتر از جهت دفاع از دست مایه ها وسرمایه های جوانانی که امروز آماج حملات ضدفرهنگی وضد دینی هستند
این سطور را قلمی کردم ودرباره موضع گیری هایی از این دست درباره شریعتی وامثال او که به قصد تخریب وتهتک وتکفیر مطرح می شود لازم دیدم این نکته را تذکر دهم که گرچه شریعتی مثل هر عالم ومتفکر دیگر اندیشه ها وحرفهایش قابل نقد است ومصون از خطا نیست.
اما منصفان ومحققان وکسانی که درد دین دارند نقد عالمانه می کنند نه تخریب وتکفیر وشیوه تکفیر واتهام بی دینی وبی ایمانی به چنین افرادی زدن دانسته یا ندانسته نه تنها خدمتی به دین ومردم نمی کند بلکه خیانت بزرگی در حق مردم والبته دین است.
چراکه امثال شریعتی جزو اردوگاه دفاع از دین وتشیع خصوصا دین با هویت سیاسی واجتماعی دردنیای جدید هستند وبی تردید از پناهگاههای فکری نسل دیروز وامروز ما دربرابر هجوم افکار ضددینی به شمار می روند وشکستن این سدها یعنی خلع سلاح جوانان این سرزمین از ابزارهای فرهنگی خویش
و برخی گمان نکنند که اگر شریعتی را از جوان ما که با خواندن کتب او خود را دربرابر افکار دین ستیزانه که به هزار زبان وشیوه امروز طرح می شودمصونیت می دهد ، گرفتیم به سراغ بهتر از او خواهد رفت
نه بلکه دربسیاری مواقع تنها پنهاهگاه فکر دینی او را تخریب کرده ایم(نویسنده خود از زبان برخی جوانان اهل تحقیق شنیده که فلان کتاب شریعتی او را از شکاکیت و افکار ضد دینی نجات داده واز افتادنش در ورطه انکار دین وخدا وجلوگیری کرده است )
بنابراین افرادی که مدعی دین داری وداشتن دغدغه ایمان جامعه هستند ودرعین حال سعی در تخریب چنین چهره هایی دارند یا غافلند ویا مغرض چراکه آنان سرمایه های فکر دینی جوانان را هدف گرفته اند
وبی شک این شیوه های تکفیر در روش و هدف شبیه تکفیر های فرقه ها ونحله های جعلی چون وهابیت است که ادعای دین دارند ودرعمل بهترین خدمت را به جبهه استکبار ودشمنان دین می کنند
البته می دانم بسیاری از کسانی که در تخریب چنین سرمایه هایی قلم می زنند خصوصا جوانان متدین به عمق عمل خود واقف نیستند وشاید اطلاع دقیق ودرستی هم از شریعتی وافکارش ندارند
وتنها تحت تاثیر برخی متحجران ومدعیان ظاهر بین وخود شیفته این گونه عمل می کنند که برادرانه به آنان توصیه می کنم کمی در کار خود تامل کنند که مبادا در زمین دشمن وبه نفع او بازی کنند
درقسمت دوم بحث مربوط به شناخت امام زمان به رابطه امام شناسی ورهایی از جاهلیت می پردازیم واین که چرا شناخت امام مارا از جاهلیت می رهاند ؟ درپاسخ ابتدا توجه به نکته ای که قبلا بدان پرداختیم لازم است که درتوصیف جاهلیت فردی واجتماعی گفته شد
مهم ترین خصوصیت فرد واجتماع جاهلی جابه جایی افراد وکارها ووظایف درآن است که افراد واموردر جای خودقرار ندارند دراین باره حضرت امیر جمله ای دارند که درتوصیف جامعه جاهلی قبل از بعثت می فرمایند(دانشمند آن لب فرو بسته و جاهل گرامى بود. )خطبه 2 نهج البلاغه
این بیان بلند اشاره به همان جابه جاشدن افراد دارد عالمی که باید سخنش شنیده شود واکرام شود واداربه سکوت می شود وجاهلان ناپخته اکرام واحترام می شوند ، حال برگردیم به سئوال بحث که رابطه امام شناسی و بیرون آمدن از جاهلیت چگونه است ؟
درجواب توجه به این نکته لازم است که شناخت امام وجایگاه او ونسبت اوبا جامعه وسایر انسانها وایمان واعتقاد به این شناخت فضای فکری وشناخت انسان را بر محور درست قرار می دهد چراکه امام جان جامعه ومعیار ومیزان عدالت درجهان وواسطه انسان وخداست
اگر جایگاه امام شناخته شود جایگاه سایر افراد وامورنیز شناخته خواهد شد چون جایگاه هرکس درنسبتی که با امام یعنی عینیت عدالت برقرار می کند مشخص می شود شناخت واقعی امام نه فقط شناخت به اسم واین که فرزند کیست وامثال آن
بلکه شناخت به معنای شناخت جایگاه اودر نظام خلقت است به معنای شناختن او به عنوان محور ومدار حرکت جامعه انسانی به معنای شناخت جامعه ای که بر عمود امامت جمع وتشکیل شده است می باشد و چنین شناختی علاوه بر شناخت شخص امام مارادرشناخت جایگاه سایر افراد وکارها نیز یاری می دهد
درروایت آمده که امام به منزله قلب دربدن است ( کمال الدین ترجمه پهلوان ج 1 ص 396 ) وهمان طو ر که شناخت وآگاهی به مکانت قلب باعث می شود وظایف وروابط سایر اعضاء با او شناخته شود در جامعه نیز این گونه است
امام با تمام فضایل وکمالات چون علم وعصمت ومعنویت قلب اجتماع است وسایر اعضاء وافراد اجتماع در حول ودرارتباط با آن جایگاهشان شناخته شود بنابراین تا امام شناخته نشود جامعه واجتماع انسانی وارزشها واهداف آن وجایگاه انسانهای دیگر ناشناخته می ماند
و وقتی چنین شد افراد در جای خود قرار نمی گیرند ووضعیت جاهلانه پدید می آید وضعیتی که کم وبیش درجامعه وعصر جدید پدید آمده وچقدرجایگاهها جابه جاشده است فرضا بازیگر وبازیکن فیلم وفوتبال درجایگاه الگو قرار گرفته وعالمان ووارستگان حقیقی در عزلت وانزوا وبی توجهی هستند
ویا جای حقیقت ومجاز عوض شده است و انسان جدید به دنیای مجاز وخیال وتوهم وتصویر بیش از حقایق متوجه ومشغول است همچنین پول وسرمایه مادی جای وجدان وبرادری وتعاون واخلاق ومعنویت را گرفته است وقس علی هذا ولذا تازمانی که به درک درستی از امام وجایگاه ایشان نرسیده ایم از فضای جاهلیت فعلی بیرون نخواهیم رفت
این بحث را هر جمعه انشاالله ادامه می دهیم
یکی از شئونات و لوازم عصر مدرن معنویت سوزی آن است معنویت یعنی ایمان به غیب وارتباط واتصال باغیب وآنچه که دربعداز رنساس غرب به تدریج انکار شده اصل غیب واعتقاد به آن است غرب درانکار معنویت غیب مدار از جهت علمی وعملی روش ها وشیوه های مختلفی را رفته است
از ترویج شکاکیت شبه فلسفی تا تبلیغ وغلودر علم تجربی وحسی تاتقلیل دادن انسان وساحت وجودی اودر روانشناسی وعلوم انسانی خوددرحد حیوان هوشمند وتا جایگزین کردن تکنولوژی ودستاوردهایش به جای پایه ها ومایه های ایمان به غیب
واین آخری از همه موارد قبل معنویت سوزتر وایمان کش تر از آب درآمده است امروز بسیاری از مردمان به خاطر انس وشیفتگی وایمان واعتماد واحتیاجی که درزندگی خود به تکنولوژی پیداکرده اند خواسته یا ناخواسته آن را جایگزین اتصال به غیب نموده اند
وغرب دراین شعبده بازی ماهرانه توانسته دل ودین بسیاری را برباید ونوعی استغناء کاذب به انسان ترزیق کند تا نیاز به غیب وباطن وماوراء را با تکنیک وتکنولوژی وجادوی جدید تامین کند وچشم ودل ظاهربین انسان جدید نیز به این امر ایمان آورده است
انسان جدید چنین می پندارد که چون تکنیک وابزار جدید می تواند جواب پرسش های اورا بدهد دیگر نیازی به معنویت ودین ندارد فکر می کند به اندازه خوداز غیب با خبر است اوغیب را درحد حیات حیوانی خود جستجو می کند
واین غیب را البته تکنولوژی برایش درحد شهود آورده است انسان جدید تحت تعلیم غربی غیب خودرا نهایت تشخیص فلان بیماری جسمی خود یا اطلاع از آب وهوادر چند روز آینده ویا ارتباط گرفتن با رفیق وفردی از راه دور وغایب از منظر ویا دیدن تصویر مناظری که به عیان ندیده وامثال آن می داند
واین هارا همه تکنولوژی درقالب آزمایشگاههای مجهز و تلفن وتلویزیون واینترنت وماهواره وامثال آن برایش فراهم می کند درواقع انسان جدید ابتدا در خواسته ونیازش دچار توهم واشتباه می شود وهمه نیاز خودرا در سطح می بیند ومی خواهد وسپس در ارضای نیاز هم دچار توهم دیگری می شود وبه جای واقعیت وحقیقت به مجاز قانع می شود
درواقع می شود گفت دنیای غرب درپناه تکنولوژی انسان متناسب باآن تربیت می کند وچنین انسانی که سحر زمان در جان او جا گرفته است دچار نوعی کرختی ورخوت وتنزل همت پنهان است فطرت خودرا گم کرده است
ودرفضای وهم وخیال تنفس می کند لذا عجیب نیست اگر می شنویم زن وشوهری فرزند خردسال خودرا به بهای خرید گوشی تلفن همراه به فروش می گذارند برای انسان جدید ابزار واسباب اصالت یافته وخودرا وزندگی خودرا با این اسباب معنا می کند اسبابی که هرچه پیشرفته باشند از حد شی بودن فراتر نمی روند
واگر بگوییم انسان جدید در پرستش اشیاء خودرا از حد انسانی وحتی حیوانی تنزل داده وبه حد جمادی نزدیک ساخته است به گزاف نگفته ایم وفاجعه معنویت ومعنا ستیزی دراین جا آشکار می شود که انسان درارای روح ملکوتی در تخدیر تکنولوژی نه تنها روح انسانی خودرا می بازد که اساس روح که جوهره حیات اوست را ازدست می دهد
وتبدیل به شی می شود وخودرا جزیی از جهان تکونولوژی می پندارد درحد ماشینی پیشرفته وابزاری هوشمند وخسران عظیم هم درهمین است واگر سقوط انسان گذشته در پرستش بت وجمادات بود هبوط انسان جدید در جماد شدن خوداوست .
در روایات آمده است که کسی که بمیرد درحالی که امام زمان خودرا نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است ،، (ترجمه بحارالانوار ج 7 ص 62)مهم ترین سئوالی که مطرح می شود این که مرگ جاهلی چیست ؟
درجواب باید گفت مرگ جاهلی یعنی مرگ دردوره ای که جاهلیت بر جسم وجان انسان حاکم است ومرگ جاهلی دو گونه است گاه چون فضای جامعه جاهلی است وانسان دراین فضا تنفس می کند ومی میرد ومتاثر از آن است
وگاه جامعه یا فضا جاهلی نیست اما دردرون انسان جاهلیت حکومت دارد وفرد اسیر جهالت درونی خویش است وبا آن می میرد اما خصوصیات جاهلی کدامند اولا اصطلاح جاهلیت ابتدا وبالاصاله درباره جامعه قبل از بعثت پیامبر به کار رفته است
بنابراین خصوصیت مهم جاهلیت فقدان نور وروح نبوت واتصال به غیب وملکوت است ولوازم وعوارض این قطع ارتباط با مالک جهان وملکوت تبدیل زندگی انسانی به حیوانی است حاکمیت خشم یا شهوت در بیرون یا درون ویا هردو بنابراین جامعه یا فردی که جان خودرا با ملکوت پیوند نداده است گرفتار جهالت است
وجهالت هم شامل جهل معرفتی وشناختی می شود وهم جهالت عملی وچون چنین فرد وجامعه ای با مبدء ومنتهای معرفت علم یعنی خداوند متعال ارتباط ندارد
اعمال وافکار وخواسته هایش از سنخ جهل خواهد بود وبه جای حکومت عقل بر هوس هوس حاکم بر عقل است عقل به جای فرماندهی سرباز تحت امر هوس می شود وامکانات عقل وادراک در خدمت هوا وهوس خواهد بود
لذا درجامعه جاهلی نه این که عقل به کل تعطیل می شود بلکه عقل ابزاری می شود درخدمت هوس که از جنس جهل است عقلی که باید شناسنده ونشان دهنده جا وحد هرامر وعمل باشد دست نشانده ودست گردان هوس می شود
واین می شود که انسان خودرا اسیر فضایی وارونه می کند جایگاهها به هم می خورد هیچ چیز در جای خود نیست واین می تواند درکل جامعه باشد یا در درون یک فرد، فردوجامعه ای که در درونش جاهلیت حاکم است خیر را شر می بیند منکر را معروف می پندارد ومعروف را منکر
به جای اصل گرفتن آخرت وفرع دانستن دنیا فقط دنیارا می شناسد واصل اصل او دنیاست در دنیای جاهلی خودخواهی وعشق مردگی نیز به اوج می رسد جهل یعنی درخود ماندن وغیر خودرا ندیدن ونخواستن وهمه چیز را به نفع خود خواستن درمقابل آن عشق است که یعنی از خود فراتر رفتن به سوی امرواموری متعالی از خود گذشتن