حضرت علی علیه السلام در مواردی از جمله درجنگ صفین به ادعای حمایت مکارانه ابوسفیان از ایشان در جریان سقیفه اشاره نموده اند این جریان را شیخ مفید این گونه روایت می کند
(قال ابوسفیان أما والله لئن شئتم لأملأنها خیلا ورجلا. فناداه أمیر المؤمنین علیه السلام:
ارجع یا أبا سفیان، فوالله ما ترید الله بما قول، وما زلت تکید الإسلام وأهله،
ونحن مشاغیل برسول الله صلى الله علیه وآله، وعلى کل امرئ ما اکتسب وهو ولی ما احتقب ).#
(ابوسفیان گفت قسم به خداوند اگر بخواهید مدینه را پر از سواره و پیاده مىکنم.
امیر مؤمنان به وى فرمود: اى ابوسفیان بازگرد؛ قسم به خدا که در آنچه مىگویى خدا را نمىخواهى!
همیشه براى اسلام و مسلمانان نقشه کشیدهای؛ ما الان مشغول (غسل و کفن و دفن) رسول خدا هستیم.
و بر دوش هر کسى بارى است که خود کسب کرده است و سرپرست آنچه جمع آورى کرده هم اواست.)
دراین ماجرا ابوسفیان ادعای طرفداری از امام علی دارد ومی گوید می توانم مدینه را از سرباز برایت پرکنم
اما امام نمی پذیرد چراکه او ودشمنیش با اسلام را می شناسد
از جمله نکته های درس اموز دراین جریان آن است که اعلام حمایت یک دشمن مکار ومتقلب از فردی نشانه ضعف یا انحراف آن فرد نیست
وشاهد مهم تاریخی آن همین جریان است اگر صرف اظهار ارادت وحمایت یک دشمن دلیل ضعف شخصیتی باشد
آن گاه آیا عظمت وعصمت وبزرگی شخصی چون علی علیه السلام زیر سئوال نمی رود ؟!
درحالی که ما به حقانیت وعصمت امام علی ایمان راسخ داریم ودلائل محکم بر عصمت وحقانیت آن حضرت وجوددارد
بنابراین تمسک به ابراز حمایت واردات یک بیگانه ودشمن نسبت به فرد یا جریانی برای کوبیدن وتخریب وتخطئه آن فرد منطق سست وبی اساسی دارد
امروز جانبداری ظاهری والبته مکارانه برخی از شبکه های دشمن از شخصیت ها وجریانات انقلابی وبا سابقه ابزاری دردست عوام فریبان شده تا ان را نشانه مشکوک وملکوک بودن آن شخصیت وجریان بدانند
وبر طبل توخالی انگلیسی بودن برخی افراد بکوبند که البته از لوازم سخن خود نیز ظاهرا بی خبر هستند و به پیامدهای آن گویا توجه ندارند
دشمن البته غیر از ایجاد تفرقه واختلاف سودای دیگر ندارد خصوصا انگلیس که در تاریخ معاصر تز تفرقه بیانداز وحکومت کن ،او معروف است
اما چرا از فلان شخص وجریان حمایت می کند نه جریان مقابل دلیل مهم آن اقبال مردمی است که این جریان درسالهای اخیر یافته است
واین شبکه ها که طبق محاسبات میدانی احتمال بیشتر برای رای آوردن چنین افراد وجریاناتی می دهند از آنها حمایت می کنند
که علاوه بر ایجاد اختلاف هنگام رای آوردن آن جریان ادعا کنند آنها موثردر رای آوردن بوده اندوبه تعبیر مهندس باهنر صلای انا شریک سردهند
البته یک احتمال نیز از دید تحلیل سیاسی دوراز واقعیت نیست وآن این که اساسا این هادرباطن میل دارند جریانی که از آن حمایت می کنند رای نیاورد
وچون عکس العمل مردم را نسبت به تبلیغات خود را آزمود ه اند که غالبا ایرانیان خلاف نظر آنان اقدام می کنند هدف معکوس رادنبال می کنند
به هرحال دشمن دشمن است ونباید دردام فریب کاری او چه مستقیم وچه غیر مستقیم افتاد
وقطعا مردم ما که پیرو امام عرفان وسیاست علی علیه اسلام است فارغ از سخن دشمن به تشخیص خود عمل می کند
چه دشمن مکار در ظاهر موافق و درباطن مخالف او باشد مثل ابوسفیان در جریان سقیفه که امروز این گونه عمل می کند
وچه در ظاهر وباطن مخالف او باشد مثل فرزند ابوسفیان معاویه در جنگ صفین
والسلام
#شیخ المفید، محمد بن النعمان الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 190، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة، 1414هـ - 1993 م.
همه می دانند که جریان داعش وتکفیری از طرف صهیونیزم مدیریت می شود
وهدف اساسی آن ایجاد درگیر ی درونی بین مسلمان وحذف وانهدام جامعه وامت اسلامی به دست خود او ست
وزمینه ظهور ورشد این جریان نیز فهم متحجرانه و خشک وخشن وانحصار طلبانه وقدرتمدارانه از دین اسلام است
بنابراین رژیم جعلی اسراییل در رودخانه آلوده وتیره و تار تاریک اندیشی وجزمیت افراطی صید های بزرگ وفربه ای به دست می آورد و مسلمان را به دست مسلمان دیگر ازبین می برد
این البته چهره روشن و واضح پروژه تخریب وانهدامی است که دشمنان اسلام در منطقه دنبال می کنند
امااین همه مساله نیست وتکفیر وتخریب درونی جامعه های اسلامی لایه ها ورویه های پنهان تری نیز دارد
که البته به خاطر پیچدگی مورد غفلت قرار می گیرد وخصوصا در جاهایی که عمل فیزیکی وجنگ وکشتار از نوع داعشی دشوار یا غیر ممکن است دشمن هدف خودرا به گونه دیگر دنبال می کند
وآن تخریب وانهدام وترور شخصیتی وایجاد وترویج خشونت های اخلاقی وسیاسی در درون جامعه است
ودرباره جامعه ما اگرچه به خاطر آمادگی کشور وسربازان استوارش نتوانسته به گونه اول وفیزیکی اقدام کند وجنگ درونی به وجودآورد
مع الاسف در لایه و روش دوم تاحدودی موفق شده وجنگ واختلافات وتخریب وتهتک شخصیتی و نفی وحذف واختلاف افکنی سیاسی را توانسته دردرون جامعه ما پیش برد
وجریاناتی در کشور که با ادبیات خشن وبی اخلاقی وانحصار طلبی زاید الوصف در صدد نفی وحذف وتخریب هر اندیشه وشخصی هستند
که اندکی با تمایلات ومقبولات آنها مخالفت می کند خواسته وناخواسته دردام لایه دوم جریان تکفیری افتاده اند
اگر داعش نمادها ونمودهای هویت تاریخی مسلمانان را می کوبد ومنهدم می کند اینان درداخل نمادها وبلکه سندهای زنده انقلاب را نشانه گرفته اند وتخریب شخصیتی می کنند
اگر تکفیری ها ابتدا مخالف مشی وحشیانه خودرا کافر می خواند بعد حکم کشتنش را صادر می کند وبعد دست به کشتار می زند
اینان به مخالف رویه های انحصارطلبانه خود القابی چون فتنه گر ونفوذی ومنافق بار می کنند وآنگاه اورا مستحق هر مجازاتی می دانند
و واقعیت این است که تکفیر تکفیر است چه در قالب نظامی وکشتار بروز کند وچه در قالب سیاسی وگفتار و ریشه ها ومبانی هردو به یک جا برمی گردد
وآن ادعای حقانیت مطلق برای خود ونفی هر نوع نقص اندیشه ای وعملی از خود ودچار نوعی خود شیفتگی شدن درباره خود وندیدن وندادن اندک حق برای مخالف ومنتقد است
انحصار گرایی مستبدانه فکری وفرهنگی ریشه بی اخلاقی سیاسی وظلم عملی است
لذا به همان اندازه که درباره تکفیر بیرونی وجریاناتی چون داعش حساس هستیم باید مراقب تکفیر های درونی که در قالب های متفاوت از بیرون ظهور وبروز کرده واختلافات بزرگی را موجب شده یا می شود نیز بود
رهبران فکری وفرهنگی انقلاب دودسته مهم بودند دسته اول علما وفقها ء که در صدر همه امام خمینی بودند ومراجعی چون آیت الله منتظری و آیت الله گلپایگانی ومرعشی نجفی وعلمای بزرگی چون شهید دستغیب وصدوقی واشرفی اصفهانی وکثیر دیگر از علما از جمله آنها بودند
دسته دوم روشنفکران دینی که شامل روشنفکران دینی حوزوی و دانشگاهی می شدند ویزرگانی چون شهید مطهری وبهشتی ودکتر مفتح و دکتر شریعتی ومهندس بازرگان وآیت الله طالقانی وآیت الله خامنه ای وآیت الله هاشمی رفسنجانی و عده دیگری از جمله این گروه بودند
و همان طور که رهبری اصل انقلاب متکی بر فکر و همت وتلاش این دو دسته بود بقای آن نیز وابسته به کمک ومشارکت هردو دسته است که به تعبیر حکما علت محدثه علت مبقیه نیز هست ونادیده گرفتن نقش هرکدام از دو دسته در رهبری ومدیریت انقلاب هم بی انصافی ونوعی ظلم
وهم خطر آفرین برای آینده انقلاب است ومتاسفانه بعداز انقلاب به مرور زمان ودر فضاهای اختلافات سیاسی به وجود آمده دردرون شاهد حذف یا طرد وتخریب برخی از افراد وجریانات موثر و وابسته به هردو طیف بودیم
یعنی هم حذف برخی از عالمان وهم حذف وطرد بسیاری از روشنفکران دینی ودراین میان نادیده گرفتن وطرد ونفی وتخریب روشنفکران دینی از شدت وحدت بیشتری برخوردار بوده و امروز می توان به جرات گفت که تقریبا منافذ ومجاری تنفس روشنفکری دینی در کشور بسته شده است
و با ظهور کوچکترین نشانه دراین باره آن فرد به وسیله افراد تندرو و غالبا غیر برخوردار از سابقه انقلابی تخریب می شود
والبته حمله رسمی وطرد وتخریب روشنفکری دینی در دهه هفتاد با تخریب چهره دکتر شریعتی با انتشار جلدسوم کتاب نهضت امام از سوی نهادی رسمی آغاز شد وبه تدریج ادامه یافت
تا به امروز که حتی افراد درجه اول انقلاب چون آیت الله هاشمی به خاطر داشتن ونشان دادن روحیات روشنفکری واصلاح گری دینی به شدت مورد تهتک وتخریب قرار می گیرند ودراین باره حتی نزدیکان امام نیز در امان نیستند
وکسی چون سید حسن خمینی که می توان گفت به نوعی نقطه مشترک بین دودسته است یعنی هم عالم وفقیه دینی است وهم روشنفکر دینی مورد طرد ونفی قرار می گیرد حذف این طیف از رهبران فکری جامعه شاید خوشایند انحصارطلبان ومتحجران باشد
اما قطعا به زیان انقلاب است انقلابی که نه سکولار بود نه طالبانی انقلابی که نه نافی تعقل وتجدد بود ونه مرعوب غرب ، انقلابی که زندان رفته ها وزجردیده هایش هم از عالمان وارسته بودند وهم از روشنفکران آزاده ، انقلابی که بیش ازهر ابزار ی بر کلام واندیشه وآگاهی بخشی متکی بوده است
وباید دانست که حذف وطرد مصلحان وروشنفکران متعهد هم ناامیدی طیف گسترده علاقمند به آنان درمیان مردم وتزلزل درپایه های اعتماد مردمی انقلاب را موجب می شود وهم زمینه را برای قدرت گرفتن اسلام طالبانی را فراهم می سازد.
نهضت امام خمینی سه مولفه مهم داشت اصلاح گری ،مبارزه با استبدا ونفی استعمار واستکبار ، بعد اول حرکت امام اصلاح وضع موجود وایجاد تغییرات فکری وسیاسی در جامعه بود ازاین روی امام یک مصلح بزرگ فکری وسیاسی محسوب می شود
وازآنجا که پایگاه ایشان دین بود وجهه اصلی اصلاح گری امام نیز دینی بود ومهم ترین کارایشان ایجاد اصلاحات دینی بود البته چون آن بزرگوار مجتهد ومرجع بود قواعد اصلاح دینی رانیز به خوبی می شناخت وبدانها ملتزم بود
لذا اصلاح گریش در مسیر التقاط وامثال آن نیفتاد وامادر برابر اصلاح گری ایشان مقاومت ها ومخالفت های اساسی صورت گرفت که البته ظاهر دینی وشرعی داشت یعنی برخی از کسانی که ادعای دین وشریعت داشتند اقدامات ایشان را برنمی تافتند
وبه شیوه های مختلف درصدد نفی وتخریب چهره ایشان برآمدند وحربه مهمشان هم دین بود دوره اقامت امام درنجف که به شهادت نزدیکان ایشان از تلخ ترین دوران ها بود به خاطر آزار واذیت هایی بود که امام از متحجران ومدعیان دین داری دیدند
البته این موضوع به نجف ختم نشد وهمواره از ابتدای نهضت تا آخر عمر شربف ایشان کم وبیش وجود داشت که نشانه هایی از آن را درصحیفه ودر پیامها ودرد دلهای امام می توان به وضوح یافت که نمونه بارز آن پیام ایشان خطاب به روحانیت در اواخر عمر ایشان است
که درآن امام به صراحت می گوید که رنج ودردی که ایشان از متحجران دیده وچشیده بدتر از ااقدامات خصمانه پهلوی وساواک بوده است وهشدار می دهند که مبادا جریان تحجر جان دوباره گیرد والبته به تعبیر خود امام این بار در لباس انقلابی گری امام درآن پیام اضافه می کند که تحجر جدید رنگ عوض کرده وانقلابی تر از انقلابیون اصیل گشته است
و متاسفانه بعداز رحلت امام جریان تحجر آرام آرام حیات دوباره گرفت وامروز جزو جریانات تاثیر گذار است وفشارهاواقدامات این جریان درمقابله با روح اصلاح گری نهضت امام ودر برابر فقه پویا واسلام متکی بر جمهوریت، است که لطمات بسیار بر کشور وجامعه وارد کرده است
وهمچنان به اقدامات خود در تخریب مبانی اصیل انقلاب اسلامی وفشار برای بی اعتبار ساختن اصولی چون جمهوریت ومردمی بودن نظام ادامه می دهد
والبته این جریان فقط به مقابله فکری وفرهنگی با تفکر اصیل امام یعنی جمهوریت توام با اسلامیت وترویج نگاه مستبدانه از حکومت دینی ونادیده گرفتن نقش مردم در عرصه نظر اکتفا نکرده بلکه وارد عرصه های عملی شده است
وتلاش دارد تا مجاری مهم تصمیم گیری در نظام وبرخی ازنهادهای مهم را به سمت عمل به فهم معوج ومتحجرانه ودرتضاد بااندیشه امام بکشاند که نشانه های آن را امروز کم وبیش می بینیم
رد صلاحیت چهره های انقلابی به صرف داشتن اندیشه های اصلاحی واز همه آشکارتر رد صلاحیت حاج سید حسن خمینی که درحوزه وبین علما ومراجع به عنوان عالمی توانا ومحقق واستاد برجسته ومجتهدی نواندیش وآگاه به زمان شناخته شده است
از علائم قدرت یافتن جریان تحجر در کشور است وبه نظر می رسد تحجر این بار ازراه نفوذ وارد شده و دردرون ساختار نظام می کوشد عمل کند
والبته توجه به این خطر کمتر از توجه به خطر نفوذ بیگانگان ودشمنان بیرونی نیست
غربی ها درسیاست ومدیریت دو امر مثبت ومهم را به خوبی آموخته وبدان عمل می کنند یکی حفظ وارتقای سرمایه های مادی ومعنوی خود ودوم التزام جدی وعملی به منافع ملی است دو اعتقادی که پایبندی به آنها برای هر حزب وگروه ودسته سیاسی امری حتمی است
آنها گرچه دعواهای سیاسی دردرون خود دارند اما وقتی پای منافع ملی به میان بیاید در یک جبهه ومتحدانه عمل می کنند آنها گرچه دائما یکدیگررا نقد می کنند اماقدر نخبگان سیاسی واجتماعی را به خوبی می دانند وسرمایه های انسانی وسیاسی اجتماعی وفرهنگی خود را همواره پاس می دارند
وتفاوت نمی کند که آن سرمایه متعلق به چه جناح وحزبی است سفر صدراعظم سابق آلمان در صدر هیئتی سیاسی واقتصادی به کشور ما از جمله دلایل همین امر است فردی که درگذشته سمتی داشته وسرمایه انسانی آلمان محسوب می شود
آن قدر اهمیت دارد که ریاست یک هیئتی برای انجام وتنظیم قراددادهای اقتصادی سیاسی به او واگذار می شود واما درمقابل ما چقدر به منافع ملی اهمیت می دهیم ؟وچه قدر قدر شخصیت ها ونخبگان وسرمایه های سیاسی خودرا می دانیم
نگاهی اجمالی به تیترهای پرا زتخریب وتهتک برخی از جراید وبسیاری از سایت ها نسبت به نخبگان سیاسی جواب این سئوال را می دهد ما نه تنها مسئولین ومقامات بلند پایه سابق خودرا ارج نمی دهیم که دربرخی موارد اسم آوردن از برخی از کسانی که سالها دراین کشور بلندترین مقام سیاسی را داشتند جرم می دانیم
ما نه تنها از سرمایه ها بهره بری نمی کنیم بلکه تمام توان وخودرا می گذاریم تا این سرمایه هارا با آتش حقد وکینه خود بسوزانیم
وجالب این که دراین باره حتی افرادی که علاوه بر شخصیت سیاسی دارای محبوبیت واحترام مردمی به خاطر انتساب به بزرگان این ملت هستند نیز ازتخریب وتهتک ها درامان نیستند ووقتی فردی منتسب به بیت امام وارد عرصه سیاست می شود زبان تازه به دوران رسیده ها ومدعیان انقلاب ،فاقد سابقه انقلابی تند وآتشین می شود
واورا هدف حقدهای خفته می کنند و جریانی که دردوران مبارزه وخون و شکنجه مبارزه را تحریم می کرد و ورود قهرمانانه امام به سیاست ومیدان مبارزه با پهلوی جنایت کارا برنمی تافتند وعافیت طلبی را پیش گرفته بود حال شجاع گشته فرزند اورا از ورود در سیاست منع می کنند
واین بار البته در لباس انقلابی گری اما واقعیت این است که گوهر وباطن هردو حرکت یک چیز است آن روز خمینی بزرگ تخریب می شد که چرا کارسیاسی می کند وامروز فرند خمینی تخریب می شود که چرا پادر عرصه عملی سیاست گذاشته است
ومهم ترین آسیبی که این جریان می زند تخریب سرمایه های کشور است ، کسانی که بر شاخه نشسته وریشه ها را می زنند ریزش به بار نمی آورند بلکه بدتر از آن نهال رویش را خشک می کنند رویش درکنار وبا تکیه بر ریشه حاصل می شود وبه بار می نشیند
وسخن آخر این که درحدیث آمده است که حکمت گمشده مومن است وآن را ولو از غیر مومن اخذ می کند وحکمت دوقسم است حکمت نظری وحکمت عملی ،و مساله ارج نهادن به سرمایه های ملی ومنافع ملی از حکمت های عملی است که می توانیم ازدیگران یاد بگیریم